سالگرد اعترضات 74 اسلامشهر؛ مصاحبه با یک شاهد عینی
هنوز آماری از قربانیان و ناپدیدشدگان در دست نیست
پانزده فروردین 1374 برای مردم اسلامشهر در جنوب تهران، یادآور خیزش عمده و دامنهداری است که با وجود چندین روز حضور مردم در خیابان هرگز در رسانههای ایران مورد پوشش قرار نگرفت.
به گفته ساکنان شهرکهای اسلامشهر، سرکوب ناشی از اعتراضات تا مدتها پس از آن ادامه یافت. محلههای ساوه و اسلامشهر با بافت کارگری جزو فقیرترین بخشهای تهران است.
کامران، دانشجوی اخراجی و زندانی سیاسی اوایل انقلاب در گفتگو با «العربیه فارسی» میگوید: «سال 64 از زندان آزاد شدم. سال 74 که خیزش در جاده ساوه و اسلامشهر افتاد، من راننده سرویس «کیان تایر» بودم و برای شرکت لاستیکسازی کیان تایر در سه نوبت صبح و ظهر و شب سرویس میبردم».
در آن روزها که اعتراضات مردم شروع شده بود، آب روستاها را جیرهبندی کردهبودند و حتی در ساعات مقرر هم آب وصل نمیشد. مردم هفتهها و ماهها به همهجا مراجعه کرده بودند، به فرمانداری و شهرداری اسلامشهر رفته بودند ولی نتیجهای نگرفته بودند.
جرقه اعتراضات
به گفته کامران، جرقه اعتراضات از اکبرآباد اسلامشهر، شروع و به شهرکها و روستاهای اطراف کشیده شد. مردم عرض جاده ساوه را از چهاردانگه تا بعد از کارخانه کیان تایر بسته بودند، لاستیک آتش زده بود. آن روزها تا یک هفته وضع عجیبی بود. از تهران تا سر پل ساوه هیچ خبری نبود ولی به محض ورود به جاده ساوه انگار به منطقه جنگی وارد میشدیم. صحنههای آن روزها پیش چشمم زنده است».
این شاهد عینی درباره نحوه برخور نیروهای امنیتی و انتظامی با اعتراضات میگوید: صبح اولین روز اعتراض یگانهای ضد شورش از سه راه آذری به سمت جاده ساوه هممسیر با ما در حرکت بودند. پلیس پشت بلندگو به رانندهها اخطار میکرد که از سمت راست حرکت کنند که راه باز شود. برای اولین بار بود که میشنیدم پلیس پشت بلندگو شماره ماشینها را میخواند و فحاشی میکند که راه باز شود. ستونی از ماشینهای نفربر نظامی پر از نیروهای ضد شورش پشت سر ماشین پلیس به سرعت از کنار ما رد شدند. بعد از حدود سیماشین نظامی، دو آمبولانس نظامی هم در انتهای کاروان در حرکت بودند».
کامران در ادامه گفت: " از منطقه چهاردانگه که ترمینال و محل خط عوضکردن بود، به سمت شهر ساوه همه جا دود و آتش بود. لاستیکهای سوخته و شعلهور، مسافران وحشتزده و لابد معترضانی که از مناطق درگیری آمده بودند. از ساعت هفتونیم، هشت صبح تکه تکه خون روی آسفالت ریخته بود. از دستفروشهای چهاردانگه خبری نبود. حتی رانندههای تاکسی و شخصی خطی هم نبودند. پنجره باز بود و صدای مسلسلها را میشنیدم».

واکنش مردم
او درباره واکنش مردم به حجم سرکوب میگوید: " شماری از مسافران من، بیشتر کارگران فنی و مهندسها که از شمیران و شهرک غرب بودند، وحشتزده به من پیشنهاد کردند که دوربزنم و برگردم. من مجبور بودم شیفت شب را تحویل بگیرم و برای همین پیشنهاد کردم اگر کسی میخواهد همانجا برایش تاکسی بگیرم. اوضاع تکاندهنده بود. شیفت شب را که سوار کردم میگفتند تا صبح درگیری بوده. گفتند معلوم نیست چه بلایی دارند سر مردم اینجا میآورند».
کامران به یاد میآورد که آمبولانسهای اورژانس و ماشینهای ضد شورش و امنیتی تا یک هفته در تردد بودند و یک روز چهار فروند هلیکوپتر در حال گشتزنی را مشاهده کرده که به گفته او گویی که در حال رصد کردن یا حتی شاید در حال حمله بودند.
این شاهد درباره وضعیت مردم معترض گفت که « از فاصله چهاردانگه تا بعد از کیانتایر، کل جاده ساوه به مدت دستکم سه روز در کنترل مردم بود. بعد از حضور گسترده نیروهای امنیتی از آسمان و زمین، تا سه چهارپس از آن هم درگیری بود ولی مردم با سرکوب شدید و کشتار مجبور به عقبنشینی شدند. فکر میکنم این اولین کشتار علنی در تهران بود که در سکوت خبری گذشت».
از نظر کامران چون مردم آن منطقه اکثرا فقیر و کارگر بودند صدایشان شنیده نشد و حکومت توانست با یک سکوت خبری، ماجرا را جمع کند». او میافزاید: «هنوز هم از ناپدیدشدگان خبری نیست».

ناپدیدشدگان
به روایت شاهد، در هفته دوم اعتراضات، در منطقه چهاردانگه، هر کس در منطقه جوان بود و کفش راحت یا ورزشی پوشیده بود در خیابان بازداشت میشد. چهرهی پلیس امنیت بیسیم به دست را فراموش نمیکنم، در پیادهروی چهاردانگه با نگاه کردن توی جمعیت یک نفر را انتخاب میکرد و دو سرباز نیروی انتظامی او را به سرعت بغل میکردند و بدون سوال و جواب او را وارد ماشین قفسدار میکردند؛ چنان سریع که حتی به دستبند نیازی نبود».
کامران میگوید: بعضی از کارگرها در همان مناطق اطراف کارخانه زندگی میکردند و پس از اعتراضات درباره دستگیریهای گسترده، ضرب و شتم و حتی کشتار گفتگو میکردند. تعداد ناپدید شدهها خیلی زیاد بود، طوری که انگار اصلا وجود نداشتند. کارگرها در کارخانه با هم صحبت میکردند و خبرها در سرویس به گوش من میرسید».
دستگیریها
این شاهد درباره دستگیریها تاکید کرد که تا بیش از یک ماه از شروع اعتراضات ادامه داشت و جو امنیتی تا چند ماه بعد؛ طوری که ما تا چند ماه پلیسهای امنیتی را با ماشینهای شخصی و آژیر متحرک میدیدیم که در جاده دائما در تردد بودند. هر بار که در این مسیر میرفتم، سه چهار تا از این ماشینها را میدیدم، یعنی نیروهای امنیتی در این مسیر پیوسته در رفت و آمد بودند».
به گفته او، روزهای اول تعداد دستگیرشدهها واقعا عجیب بود. ماشینهای قفسدار ناجا پر از جوان به سمت تهران میرفتند».
خاطرات تلخ
کامران درباره احساسات خودش درباره خاطرات تلخ آن حوادث میگوید: «من زندانی سیاسی بودم و هربار که آن ماشینها را میدیدم، صحنههای زندان خودم، بازجویی، سلول انفرادی و شکنجه با کابل پیش چشمم میآمد. احساس میکردم مردم چه قدر تنها هستند و کشور اشغال شده است. از مردم آنجا میخواهم درباره آن روزها حرف بزنند و بنویسند از شما هم میخواهم از ناپدیدشدگان 74 اسلامشهر سخن بگویید.»
گفتنی است در روز پانزدهم فروردين سال 1374 در پی افزایش 30 درصدی کرایه حمل و نقل و اعتصاب رانندگان و عدم وجود وسایل نقلیه عمومی برای رفت و آمد و کارگران باعث وقوع تظاهرات بزرگی با حضور 50 هزار نفر شد.
گبق برخی گزارشها، قرارگاه «ثارالله» سپاه برای سرکوب این اعتراضات وارد عمل شد که به گفته شاهدان عینی حتی از هليكوپترهای مسلح نیز در کشتار مردم استفاده شد.
تا به امروز آماری از قربانیان منتشر نشده اما برخی گزارشها تعداد 50 کشته را در آن حواث تخمین زدهاند. مجلس ایران در مهرماه همان سال بودجهای معادل دو میلیارد و چهارصد میلیون ریال برای جبران قسمتی از خسارات وارده به بعضی از اماکن دولتی تصویب کرد.