مسمومیت سریالی دانش‌آموزان؛ انتقام جمهوری اسلامی از دختران

علی حیدری
منتشر شده در: آخرین به روزرسانی:
فعال‌سازی حالت خواندن
100% Font Size

مسمومیت سریالی دختران دانش‌آموز در ایران که روز چهارشنبه دهم اسفند به اوج رسید و صدها مدرسه در سراسر کشور را شامل شد، نمی‌تواند در نظام ایدئولوژیک ضدزن و آخرالزمانی جمهوری اسلامی با وجود آن همه نهاد امنیتی و اطلاعاتی، بدون هماهنگی با راس هرم قدرت انجام شده باشد.

جمهوری اسلامی از روز اول تاسیس، رویکردی زن‌ستیز داشته است. این رژیم از همان ابتدای تولد نامیمونش حجاب را اجباری کرد، زنان به اصطلاح بزه‌کار را در شهرهای کوچک و بزرگ مانند دوران قرون وسطی در خیابان‌ها آتش زد، با فتواهای مخفی و آشکار مجوز قتل‌های ناموسی را صادر کرد، ازدواج کودک-دختران را شرعی و قانونی اعلام کرد، مجوز مخفی اسیدپاشی به چهره زنان داد، تجاوز به دختران باکره زندانی جهت اعدام آنان را شرعی دانست و تجاوز جنسی به زندانیان برای گرفتن اعتراف اجباری را تحت عنوان تعزیر قانونی به‌شمار آورد.

طی «انقلاب ژینا» نیز رژیم جمهوری اسلامی سطح جنایات سیستماتیک علیه دختران و زنان را ارتقا داد و در اقداماتی کم‌سابقه در تاریخ مدرن بشریت، به کودک‌کشی در مدارس و خیابان‌ها روی آورد و ماموران آموزش‌دیده رژیم، عامدانه به مکان‌های حساس جنسی دختران شلیک کردند.

گزارش‌های فراوانی هم از تجاوز دسته‌جمعی شکنجه‌گران جمهوری اسلامی احتمالا با مجوزهای شرعی علیه زنان و دختران معترض بازداشتی منتشر شده است.

حمله با گاز سمی و موادشیمیایی البته به مدارس دخترانه محدود نماند و شامگاه سه‌شنبه نهم اسفند عوامل حاکمیت، حمله انتقام‌جویانه علیه دختران را به خوابگاه دانشجویان دختر دانشگاه آزاد بروجرد نیز گسترش دادند.

افزایش دامنه حملات شیمیایی به مدارس دخترانه و خوابگاه‌های دختران دانشجو البته در نظام ماورایی جمهوری اسلامی تنها بر اساس تکلیف شرعی و مذهبی قابل تحلیل و تفسیر نیست.

پشت این حملات گسترده که کاملا هماهنگ و سیستماتیک انجام شده است، بدون شک تحلیلی امنیتی نهفته و اجرای آن هم نمی‌توانسته بدون چراغ سبز مقامات عالی جمهوری اسلامی بوده باشد.

تحلیل نهادهای امنیتی آن است که «انقلاب ژینا» هنوز زنده است و امکان بازگشت معترضان به خیابان‌ها با توجه به شرایط سخت اقتصادی وجود دارد.

طبق این تحلیل، بازیگر اصلی و رهبری اعتراضات سراسری اخیر بر عهده دختران نوجوان و جوان کشور بود که نه تنها حاکمیت سیاسی را با چالش مواجه ساختند بلکه اصل و ماهیت نظام مذهبی یعنی «اسلام سیاسی» مبتنی بر حذف زنان از عرصه اجتماعی کشور را مورد هدف قرار دادند.

حضور اعتراضی دختران در مدارس و دانشگاه‌ها و سپس در کف خیابان، کلیت نظام جمهوری اسلامی را غافلگیر کرد و بدتر از آن، برنامه‌ها و رویکرد آموزشی نظام به‌ویژه تربیت دخترانی که کارکردشان منحصر به تولیدمثل باشد را مفتضحانه شکست داد.

آتش‌زدن روسری‌ها به عنوان نماد «حجاب اجباری» و تبدیل کلاس‌ها و حیاط مدارس به محل اعتراض علیه ظلم و ستم و تبعیض، شکل‌گیری اولین انقلاب زنانه در تاریخ آنهم در ایران تحت حاکمیت اسلامگراها را برای جهانیان به تصویر کشید.

رژیمی که چهل و چهار سال تلاش کرد تا زنان و دخترانی تربیت کند که تحت حاکمیت «رهبر مسلمین جهان» سرود «سلام فرمانده» سر بدهند، همان دختران طی انقلابی بی‌نظیر شعار «زن، زندگی، آزادی» را فریاد زدند و فراگیرترین و طولانی‌ترین اعتراضات سیاسی-اجتماعی تاریخ معاصر ایران را علیه نظام آخرالزمانی جمهوری اسلامی شکل و سامان دادند.

با این حال، این پرسش مطرح است که چرا در شرایط پرتلاطم و ناپایدار کنونی به‌ویژه وضعیت سخت اقتصادی، جمهوری اسلامی پروژه مسموم‌کردن دختران دانش‌آموز را اجرا کرده است؟

در پاسخ باید گفت که نظام ولایت فقیه به احتمال فراوان درصدد انجام یک برنامه یا اقدامی ویژه است و می‌داند که چنین اقدامی احتمالا با واکنش اعتراضی مردم ایران روبرو خواهد شد.

رژیم می‌داند که توانایی پاسخگویی به حداقلی از خواسته‌های مردم را ندارد و تنها از طریق رعب و وحشت و اعدام و تجاوز است که می‌تواند تا حدودی و به‌طور موقت معترضان را وادار به سکوت و سرکوب کند.

نهادهای امنیتی نظام نیز بر این باورند که کانون اعتراضات آینده، بنا بر تجربه انقلاب ژینا، مدارس و ‌دانشگاه‌ها بوده و دانش‌آموزان و دانشجویان دختر هم بازیگران اصلی این اعتراضات خواهند بود.

تجربه اعتراضی اخیر نشان داد که دختران نوجوان و جوان کشور هم از توانایی رهبری اعتراضات و هم از قدرت بسیج‌کنندگی اجتماعی فوق‌العاده‌ای برخوردارند.

افزون بر آن، حضور دختران و زنان در صف اول اعتراضات، واکنش‌های جهانی بی‌سابقه‌ای در پی داشت و جامعه بین‌المللی را وادار کرد برابر حضور اعتراضی دختران و سرکوب بی‌رحمانه آنها، مواضع شدیدی اتخاذ کرده و هزینه‌های سنگینی به جمهوری اسلامی تحمیل کند.

با توجه به چنین شرایطی، نهادهای امنیتی و اطلاعاتی رژیم ولایت فقیه با اتخاذ سیاست «حمله پیشگیرانه»، مدارس دخترانه (کانون‌های اعتراضی) را با هدف ارعاب و وحشت‌افکنی (به مانند رویکرد بشار اسد در مقابله با معترضان) مورد حملات شیمیایی قرار دادند، تا به‌زعم خود پیشاپیش به حذف کانون‌ها و بازیگران اصلی اعتراضات احتمالی پیش رو اقدام کرده باشند.

نظام مذهبی حاکم بر ایران به مانند همه نظام‌های آخرالزمانی که معتقد به افزایش بحران‌ها برای «ظهور منجی» هستند، تاکنون‌ هیچ یک از مشکلات و بحران‌های کشور را حل نکرده بلکه با ایجاد بحران‌های جدید تنها شکل مسئله را عوض کرده و همزمان سطح منازعات (چه در داخل و چه در خارج از کشور) را ارتقا داده است.

به دیگر سخن، جمهوری اسلامی نظام نرمالی نیست تا بر اساس منطق و رویکردهای مرسوم حکمرانی به حل مسائل بپردازد، بلکه رژیمی است که از طریق ایجاد بحران و بحران‌زایی مستمر به وجود خود ادامه داده است.

از این منظر و با توجه به افزایش پیوسته «قیمت دلار» و همزمان افزایش سطح «غنی‌سازی اورانیوم»، جمهوری اسلامی یا به تولید و آزمایش «بمب اتم» اقدام خواهد کرد و یا تصمیمی چالشی در حوزه اقتصاد اتخاذ می‌کند که ممکن است کشور را با «ابرتورم» مواجه سازد.

در هر دو حالت، شرایط معیشتی و زندگی روزانه مردم‌ با چالش بزرگی مواجه می‌شود و احتمال ازسرگیری اعتراضات اجتماعی گسترده و فراگیر در کشور وجود خواهد داشت.

هرگونه بحران‌آفرینی در هر بعد ‌و سطحی در ایران، مقدمه‌ای برای اتخاذ تصمیمی چالشی توسط حاکمان جمهوری اسلامی در آینده‌ای نزدیک است و طبق منطق این رژیم ایدئولوژیک و ماورایی، تنها با رویکرد «النصر بالرعب» می‌توان پیامدهای چنین تصمیم‌هایی را مهار و کنترل کرد.

به همین دلیل، حمله شیمیایی به مدارس دخترانه نشانه اقدامی قریب‌الوقوع بوده و گامی برای خنثی‌سازی یکی از مهمترین کانون‌های شکل‌گیری اعتراضات پیش رو به‌شمار می‌رود.

رفع مسئولیت: مقالات منتشر شده، تنها نظر نویسندگان خود را منعکس می‌کنند.
بیشترین بازدید موضوعات مهم