روز جهانی زبان مادری و اهمیت آموزش چندزبانه برای ملیت‌ها در ایران

علی حیدری
منتشر شده در: آخرین به روزرسانی:
فعال‌سازی حالت خواندن
100% Font Size

هر ساله روز ٢١ فوریه مصادف با دوم اسفند به عنوان روز جهانی زبان مادری مورد پاسداشت نهادهای بین‌المللی به‌ویژه سازمان ملل متحد و سازمان یونسکو، نهاد آموزشی و علمی ملل متحد قرار می‌گیرد.

تاکید بر امر زبان مادری و آموزش به آن توسط نهادهای جهانی و درخواست از همه کشورهای چندفرهنگی و چند‌ملیتی برای تسهیل «آموزش چندزبانه» نه فقط ابعادی فرهنگی و انسانی داشته و تاثیر بلامنازعی در «توسعه همه شمول» دارد، بلکه امکان زندگی مسالمت‌آمیز در جوامع متکثر را فراهم کرده و از شکل‌گیری منازعات قومی و جنگ‌های داخلی جلوگیری می‌کند.

بیشتر منازعات و درگیری‌های داخلی در کشورهای چندملیتی ریشه در رویکردهای تبعیض‌آمیز فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی توسط حکومت‌های مرکزی دارد که «سیاست‌های یکسان‌ساز، انکار و حذف» از جمله ممنوعیت آموزش به زبان مادری عامل مهمی در منازعات پیش گفته به‌شمار می‌روند.

سیاست یکسان‌سازی فرهنگی در ایران نیز بواسطه اعلام یک زبان رسمی و ممانعت‌های قانونی و فراقانونی در آموزش به زبان مادری، ملیت‌های گوناگون‌ در کشور را در معرض ازخودبیگانگی و مناطق آنها را عامدانه در معرض فقر و عدم توسعه‌یافتگی قرار داده است.

تداوم سیاست انکار بیش از نیمی از جمعیت کنونی ایران نمی‌تواند در جهان کوچک‌شده و مرتبط به هم امروزی برای حاکمیت تمامیت‌خواه و مرکزگرا بدون هزینه باشد و رویکردهای آموزشی مبتنی بر زبان و فرهنگ واحد دیر یا زود، به واکنش‌های سهمگینی در جامعه متنوع و متکثر ایران منجر خواهد شد.

اقبال به «کمپین پایان تک‌زبانی» و هشتگ #منوفارسی امکان اجتماعی و سیاسی در ایران برای تغییر آموزش مبتنی بر زبان رسمی را به‌خوبی محک زد.

اعتراضات سراسری جاری موسوم به «انقلاب ژینا» نیز از مناطق سکونت ملیت‌ها آغاز شد و با شعارها و کنش‌های پیشرو و ابداعی به تمام مناطق کشور گسترش یافت. هم اکنون نیز این اعتراضات در مناطق ملیت‌ها در جریان است و شعله این انقلاب را ملیت‌ها در ایران روشن نگه داشته‌اند.

بدون شک احساس تبعیض و ستم مضاعف در همه زمینه‌ها و شکاف حاصل از این تبعیض، از مهمترین محرک‌های خیزش کنونی و قیام علیه حاکمیت‌های یکصد سال اخیر در ایران بوده و شوربختانه تغییر نظام‌های سیاسی در قرن گذشته حاصلی در تغییر رویکردها نسبت به حقوق ملیت‌ها در ایران نداشته است.

نگاه به اظهارات و کنش‌های برخی نیروهای اپوزیسیون ایرانی که خود را «سراسری و ملی» می‌نامند، شاهدی است بر این سخن که آنها نیز ملیت‌ها را «قبیله و طایفه» می‌پندارند، مردم را «رعیت» می‌نامند، حکومت جایگزین آنها بر اساس «زبان، فرهنگ و تاریخ» واحد شکل می‌گیرد و بالاخره «ساختارهای سیاسی و اقتصادی» کنونی را برای پس از سرنگونی جمهوری اسلامی ضروری می‌دانند.

به دیگر سخن، اپوزیسیون‌ مرکزگرای نظام حاکم کنونی از لحاظ بنیان‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تفاوت چندانی با رژیم جمهوری اسلامی ندارد و حداکثر تفاوت آنها اعطای برخی آزادی‌های اجتماعی بدون تغییر در ساختارها، و حفظ معادلات کلی حکومتداری از جمله آموزش تک‌زبانه در حوزه فرهنگی است.

باید تاکید کرد که «آسمیلاسیون» از طریق اعمال سیاست آموزش تک‌زبانه در ایران، اولین و فوری‌ترین تهدید برای هویت فردی و جمعی ملیت‌ها محسوب می‌شود.

از سوی دیگر، به‌دلیل آن که سیاست یکسان‌سازی زبانی در کوتاه مدت «هزینه مادی» بر مردم عادی ملیت‌ها تحمیل نمی‌کند، برخی از گروه‌ها و فعالان سیاسی ملیت‌ها هم نیازی برای در اولویت قرار دادن آموزش چندزبانه احساس نمی‌کنند.

نظام سیاسی حاکم با مرتبط‌ کردن هرگونه فعالیت اقتصادی و پیشرفت شخصی به سطح تحصیلات مرتبط با زبان رسمی، عملا ارتباط حوزه اقتصاد با زبان ملیت‌ها را قطع کرد. به عبارتی دیگر، یک شهروند غیرفارس در ایران امروز برای اشتغال و کسب درآمد حتی در محل زیست‌بوم خود هم نیازی به آموزش به زبان مادری احساس نمی‌کند.

این شرایط به‌ویژه در اقلیم اهواز به‌دلیل ثروت‌های طبیعی و صنعتی‌بودن منطقه نمود بیشتری نسبت به دیگر مناطق دارد. جدا از پارتی‌بازی، فساد اداری و قومگرایی آشکار در استخدام‌ها و ارتقای شغلی، حکومت مرکزی در این اقلیم از ابزار «مدرک‌گرایی» و «نداشتن لهجه» علیه شهروندان عرب در روند استخدام‌ها استفاده می‌کند.

مدرک‌گرایی در سیستم آموزش تک‌زبانی به معنای تحصیلات عالیه با زبان رسمی بوده و برای نداشتن لهجه هم فرد مجبور به قطع ارتباط کلی با محیط و پیرامون خود‌ شده و به مرور صحبت‌کردن و خواندن و نوشتن به زبان مادری را با هدف اشتغال یا ارتقای شغلی کنار می‌گذارد.

از چنین چشم‌اندازی است که مطالبات فرهنگی ناظر بر حفظ هویت فردی و جمعی مردم عرب به‌ویژه آموزش به زبان مادری باید در راس اولویت‌های هر گروه و جمع سیاسی عرب اهوازی قرار بگیرد. بدین منظور، فعالان و احزاب اهوازی هم باید خواسته آموزش چندزبانه بجای آموزش تک‌زبانه را شرط اولیه هرگونه ائتلاف با دیگر طرف‌های سیاسی عنوان و مطرح کنند.

به‌رغم این، برخی فعالان، خواسته آموزش به زبان مادری را خواسته‌ای فرهنگی عنوان می‌کنند و طرح سیاسی آن را نامناسب می‌دانند. باید اشاره کرد که موضوع «آموزش» به طور کلی موضوعی سیاسی ‌و مرتبط با مفهوم «قدرت» است و حاکمیت‌ها در بالاترین سطوح سیاسی به تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در این زمینه می‌پردازند.

طرح «زبان رسمی» و سپس آموزش اجباری به آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم پیش از هر چیز گویای سیاسی‌بودن مقوله زبان و آموزش است. به همین دلیل تنها با قرار دادن خواسته آموزش به زبان مادری در صدر مطالبات سیاسی است که می‌توان حساسیت و اهمیت آن را نشان داد و نظام‌های سیاسی را مجبور به گفتگو و چاره‌جویی در این باره کرد.

رفع مسئولیت: مقالات منتشر شده، تنها نظر نویسندگان خود را منعکس می‌کنند.
بیشترین بازدید موضوعات مهم