چرا حضور اهوازیها در اعتراضات سراسری کنونی کمرنگ است؟
اعتراضات سراسری در ایران وارد هفته چهارم شد اما در همان حال حضور کمرنگ مردم عرب اهواز با توجه به گستردگی اعتراضات در کل کشور و سابقه اعتراضی مردم عرب طی یک دهه اخیر محل تامل و پرسش شده است.
چرا در حالی که اعتراضات ابعادی انقلابی گرفته و کل جامعه ایران در آن با روشهای گوناگون مشارکت کرده، مردم عرب اهواز آن گونه که انتظار میرفت وارد این مرحله انقلابی نشدهاند؟
علل و دلایل گوناگونی برای این عدم حضور مطرح میشود که در اینجا به اهم این موارد اشاره خواهد شد.
از مهمترین دلایل این عدم حضور میتوان به نقش منفی «بسیاری» از شیوخ عشایر اشاره کرد. این شیوخ ارتباط مستقیمی با نهادهای امنیتی و نظامی در منطقه دارند و از طریق سیاستها و برنامههای حکومتی از جمله طرحی به نام «طرح علی هاشمی» که ردیف بودجه هم برای آن تعریف شده از نهادهای مذکور مواجب ماهیانه دریافت کرده تا به تبلیغ گفتمان حاکمیت و ترساندن جوانان عرب از حضور در هر گونه فعالیت اعتراضی اقدام کنند.
صدور برخی بیانیههای شخصی از این شیوخ و نزدیکان آنها در همین راستا قابل تحلیل است.
این شیوخ علاوه بر هشدار به جوانان و نوجوانان قبیله خود و ترساندن آنها از عواقب حضور در مرحله انقلابی کنونی بر دو مسئله جهت بازداری مشارکت عامه مردم در اعتراضات تاکید میکنند.
اول این که مردم عرب را از نظام «جایگزین» جمهوری اسلامی میهراسانند. آنها با اشاره به ظلم و ستمی که نظام پهلوی علیه مردم عرب روا داشت، شعار تعداد اندکی از تظاهرکنندگان در دفاع از نظام پادشاهی را برجسته کرده تا به طور غیرمستقیم از وضع موجود و رژیم حاکم اسلامی حمایت کنند. شیوخ و عناصر عرب مرتبط با نهادهای امنیتی و نظامی بجای حمایت مستقیم از جمهوری اسلامی که ممکن است وابستگی آنها را به سپاه پاسداران و دستگاههای اطلاعاتی برملا کند، مردم را از مرحله پس از سقوط نظام کنونی میترسانند تا خود را دلسوز مردم عرب نشان دهند.
دوم آن که از منظر مذهب و قبیله، خیزش کنونی و شعار اصلی آن یعنی «زن، زندگی، آزادی» را رد و نفی میکنند. این مخالفان بر این باور غلط تاکید دارند که معترضان از طریق مبارزه با حجاب اجباری به دنبال «بیبند و باری» و گسترش «فساد و فحشا» در جامعه هستند. اینان با تاکید بر فاکتورهای مشترک قبیلهای و مذهبی از جمله «مردسالاری» و «ناموس» تلاش دارند جامعه عرب و فعالان را از هر گونه مشارکت برحذر داشته و بدین گونه رژیم موجود به عنوان نظامی حافظ فاکتورهای مذهبی و عشیرهای را بهترین گزینه موجود معرفی کنند.
بهرغم این، نظام از طریق سیاست «پیشگیری زودهنگام و ارعاب» نیز تلاش کرد مانع آغاز و گسترش اعتراضات در منطقه شود.
نیروهای امنیتی در روزهای آغازین اعتراضات طبق سیاست همیشگی، به بازداشت گسترده و خانه به خانه فعالان عرب پرداختند و طبق خبرها دهها نفر طی کمتر از چند روز دستگیر شدند.
باید اشاره کرد که منطقه طی یک دهه اخیر شاهد اعتراضات پیوسته در موضوعات گوناگون از جمله اعتراضات کارگری، اعتراضات کشت و صنعت نیشکر، قیام تشنگان، تجمعات پر دامنه زیستمحیطی، اعتراض به خشکشدن رودخانه کارون و هورهای منطقه، قیام الکرامه، اعتراض به ایجاد سیلابهای مصنوعی و غرق کردن زمینهای زراعی مردم عرب، تظاهرات اعتراضی به حادثه متروپل و… بوده است. این اعتراضات هم انرژی فراوانی از فعالان گرفت و هم نیروهای سرکوبگر طی هر اعتراض به بازداشت و زندانیکردن بسیاری از نیروهای فعال اقدام میکردند.
افزون بر آن حضور اعتراضی مردم عرب در اعتراضات سراسری بهویژه از سال 96 به این سو با سرکوب بیسابقه و خونین حکومت مواجه شد بهطوریکه در اعتراضات آبان 98 مقامات امنیتی و نظامی با بکارگیری تانک، هلیکوپتر، پهپاد و سلاحهای جنگی مانند دوشکا مرتکب جنایت «نیزار» در شهرستان معشور (ماهشهر) شده که طی آن صدها شهروند معترض قتلعام شدند.
با این وجود جامعه عرب اهواز دارای پتانسیل اعتراضی فراوانی است و دلایل بسیاری هم وجود دارد که قیام مردم عرب علیه حاکمیت دیکتاتوری و تمامیتخواه جمهوری اسلامی را توجیه میکند. به همین دلیل فعالان سیاسی و اجتماعی، کنشگران حوزهای کارگری و جوانان و نوجوانان عرب باید با آگاهی از مرحله مهم و حساس کنونی صحنه را خالی نگذاشته و نقش تاریخی خویش در سرنگونی رژیم حاکم را ایفا کنند.
باید تاکید کرد که «گلایه از گذشته» و «سکوت»، کنش و فعالیت محسوب نمیشود و مرحله کنونی حضور آگاهانه، تاثیرگذار و همیاری با دیگر اقشار و گروههای اجتماعی جامعه ایران را طلب میکند.
در لحظه کنونی، اعتراضات مردمی در شهرها و مناطق مختلف از جمله تهران بهسوی تشکیل گروهها و کمیتههای هماهنگکننده ارتقا یافته و اعتراضات ابعاد سازمانیافتهتری پیدا کرده است. حضور میدانی و گسترده مردم این امکان را فراهم ساخت تا جوانان انقلابی یکدیگر را در صحنه رویارویی با دستگاه سرکوب پیدا کرده و کنش اعتراضی را به فعالیت سازمانی هدفمند ارتقا دهند.
این تحول در اعتراضات کنونی هم نتیجه حضور در صحنه و فشار مستمر بر دستگاه سرکوب است و هم حاصل آگاهی از شرایط عینی و آماده شدن برای مرحله پس از سرنگونی است.
یادآوری این تجربه ضروری است که در دوران «وفاق» در اهواز، جوانان و فعالان سیاسی اجتماعی آن مرحله بهدلیل حضور میدانی در جامعه و در کنار همه گروههای اجتماعی جامعه ایران بود که توانستند در لحظه مناسب و نقطه عطف تاریخی با حضور مردم عرب به تشکیل گروه سیاسی اقدام کرده و فضای سیاسی را بهسود خود تغییر دهند.
هم اکنون نیز ایران در پیچ مهم تاریخی قرار گرفته و حضور مردم عرب و تشکیل هستهها و کمیتههای انقلابی توسط جوانان و فعالان از ضروریات مرحله کنونی بهشمار میرود.
اعتراضات سالهای گذشته مردم و فعالان عرب با هدف تغییر وضع موجود و تحقق خواستههای جامعه عرب انجام شد اما حکومت ولایت مطلقه فقیه نشان داد که هیچ گونه ظرفیتی برای تحقق حداقلی از مطالبات مردم عرب را ندارد. به همین دلیل شرایط کنونی پیامد مستقیم سیاستهای حذفی و سرکوبگرانه رژیم استبدادی جمهوری اسلامی است.
حضور حداکثری و سازمانیابی انقلابی در این مرحله فرصتی تاریخی برای رهایی از استبداد فقهای حاکم و امکان تغییر در راستای تحقق خواستههای همه مردم ایران از جمله مردم عرب محسوب میشود.