آیا انقلاب مردم ایران پیروز خواهد شد؟
روز 23 شهریورماه، دختر جوانی که پر از شور زندگی بود توسط گشت ارشاد در تهران بازداشت شد و بعد از سه روز، در اثر شدت جراحات وارده جان باخت. «مهسا (ژینا) امینی» که نام او تابهحال بیش از صد میلیون بار در شبکه اجتماعی توئیتر تکرار شده، جرقه یک انقلاب بود. حالا مردم ایران پا در راهی گذاشتهاند که نه تنها خودشان از همیشه امیدوارترند که به ثمر بنشیند، بلکه جهان را نیز وادار کردهاند صدایشان را بشنود.
اینکه جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده با سنتشکنی از مشی حزب دموکرات، مردم ایران را حمایت کرده و حتی در وزارت خزانهداری وابسته به دولتش، تحریمهای مربوط به صادرات تجهیزات و خدمات اینترنت را تغییر دادهاند تا ایرانیها به اینترنت ماهوارهای استارلینک دست یابند، از بلندی این صدا حکایت دارد.
اما، در کنار بلندی این صدا، ظاهرا بخت نیز با مردم ستمکشیده ایران، یار است. در این یادداشت توضیح خواهم داد که چرا شانس با ماست و رهایی از جمهوری اسلامی از همیشه نزدیکتر است.
شکست مذاکرات هستهای بهخاطر خواستههای ایران
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در 34 سال قدرت بیبدیلی که داشته، یک درس را خوب آموخته است؛ اینکه هرگز کوتاه نیاید! او در اندک موقعیتهایی بوده که به قول خودش «نرمش قهرمانانه» کرده و کمی از مواضع خود پایین آمده است. آخرین بار در زمان دستیابی به توافق برجام در سال 2015 میلادی بود که آنهم با روی کار آمدن «دونالد ترامپ» در آمریکا بیثمر ماند.
ترامپ توافقی را که خامنهای بر خلاف میل باطنی خود به آن تن داده بود، بیاثر کرد و با بهکار بردن بخشی از ابزارهایی که در دست داشت، به نظام سیاسی ایران ضربههای بسیار محکمی زد؛ بازگشت صد درصدی تحریمها علیه ایران، ترویستی اعلام کردن سپاه پاسداران و کشتن قاسم سلیمانی، ضربههایی بود که باور خامنهای به کوتاه نیامدن را برای او مسجلتر کرد.
در اوایل ماه سپتامبر سال جاری میلادی، همین دکترین «هرگز کوتاه نیا و مادامالعمر حکومت کن»، در اوج امیدواری و سادهدلی غربیها و دولت بایدن که میگفتند ایران از بعضی خواستههای خود کوتاه آمده، زیر میز مذاکرات احیای برجام زد. ایران بر خواستهاش مبنی بر پاسخگو نبودن به آژانس بینالمللی انرژی اتمی پافشاری کرد و توافق بر باد رفت.
درست چند روز بعد از این شوک برای اروپاییها، مهسا امینی را گشت ارشاد گرفت و آتش قیامی که خود مردم ایران میگویند انقلاب است، روشن شد. با بالا گرفتن اعتراضات، اروپاییها و دولت بایدن که از رسیدن به توافق با رژیم ایران کاملا ناامید شده بودند، صدای خشم مردم ایران از ظلم و جور را شنیدند؛ صدایی که قبلا هم میشنیدند ولی چون امیدوار بودند توافق کنند، خود را به نشنیدن آن میزدند.
حالا با حمایتهای گسترده بینالمللی از معترضان ایرانی، جمهوری اسلامی مانند مورچهای زیر ذرهبین در حال تقلاست تا هم تا جایی که میتواند سرکوب کند و هم با پروپاگاندا از زیر ذرهبین سربلند بیرون بیاید. موضوعی که احتمالا توان سرکوب این حکومت را تا حدودی کاهش میدهد.
جنگ اوکراین؛ دستهای روسیه در پوست گردوست
سالها پیش از این، قیام مردم سوریه علیه دیکتاتوری بشار اسد با دخالت روسیه و ایران، به جنگ داخلی بدل شد. روسیه با حضور قلدرمآبانه خود در سوریه و با سپردن برخی وظایف به حکومت ایران، توانست یکی از مردمیترین انقلابهای خاورمیانه را که ریشه در دههها قبل داشت، به عرصه حضور گروههای تروریستی مثل داعش و جبهه النصره تبدیل کند.
اما با شروع جنگ اوکراین، دیکتاتور روسیه، ولادیمیر پوتین که در اوج بود، در مقابل مقاومت مردم و ارتش اوکراین شکست خورد. اگرچه جنگ هنوز در اوکراین ادامه دارد، ولی شواهد نشان میدهد که خود پوتین هم شکستش را پذیرفته است. شاهد این ادعا، برخود پوتین با همتایان خود در نشست پیمان همکاریهای شانگهای است. از آن واضحتر، برخورد او با ابراهیم رئيسی است.
احتمالا کمتر کسی است که تصویر دیدار اول ابراهیم رئیسی با پوتین را به یاد نداشته باشد. بر سر یک میز سلطنتی عظیم که پوتین در یک سو نشسته بود و رئیسی در سوی دیگر. این دیدار در ماه ژانویه سال جاری میلادی و مربوط به قبل از شروع جنگ اوکراین بود. با اینکه پوتین میزبان بود، هیچ مراسم رسمی برای استقبال همتای ایرانیاش برگزار نکرد.
اما دیدار دوم این دو، بسیار متفاوت بود. در حاشیه نشست کشورهای ساحلی دریای خزر و حدود 4 ماه بعد از شروع جنگ اوکراین، رسانهها ویدیویی را منتشر کردند که پوتین پا به پای رئیسی راه میرفت. تحلیل زبان بدن این دو، خبر از این میداد که احتمالا پوتین از مسند خدایی پایین آمده و حالا رئیسی را تا حدودی همتراز خود میداند.
در دیدار سوم این دو رئیس جمهور اما، تصاویری از در آغوش کشیدن این دو منتشر شده است؛ موضوعی که میتواند در کنار اخبار درباره همکاری ایران با روسیه در جنگ اوکراین معنادارتر شود. پیام اصلی این صمیمیت میتواند این باشد که احتمالا روسیه که در روند یک جنگ فرسایشی فهمیده «ارباب» نیست. روسیه به شکست خود واقف است و میداند که حتی برای حمله به مراکز مسکونی اوکراین، نیاز به کمک نظامی و پهپهادهای شاهد-136 ایران دارد تا آنها را رنگ کند و «ژرانیوم-2» بخواند.
اینکه روسیه تا این حد از نظر روانی، نظامی و اقتصادی تضعیف شده که دست بهدامان رژیم ورشکستهای مانند جمهوری اسلامی شود، سناریو دخالت نظامی این کشور برای سرکوب معترضان ایرانی را منتفی میکند؛ کاری که اگر یک سال پیش از این بود، احتمالا روسیه به هوس میافتاد تا قدرتش را برای حذف رژیم ایران به جهان نشان دهد. اما حالا، با شکست ضمنی در اوکراین، عاجز از انجام این کار است.
دردسرهای چین؛ کووید، تایوان و تنش با آمریکا
دیگر متحد قدرتمند ایران در جهان، دولت چین است. چین البته تاکنون مشی متفاوتی از روسیه در مقابل ایران داشته است. برای چین، استعمار و غارت منابع سرزمینی ایران بیشتر حائز اهمیت است تا حفظ توان نظامی و شاخ و شانه کشیدن برای غرب.
با اینوجود، اگر چین درگیر یک ویروس تاجدار در سرزمین بسیار پرجمعیت خود نبود و مجبور نبود شهرهای چند ده میلیونی خود را تعطیل کامل کند تا از مرگ افراد بیشتری جلوگیری کند، احتمال داشت حداقل در سرکوب معترضان نقش پررنگتری داشته باشد.
از طرفی، این کشور با آمریکا بر سر تایوان در حال مناقشه است. در ماه اوت، این تنش با سفر نانسی پلوسی، رئیس کنگره آمریکا به تایوان که چین میگوید بخشی از خاک آن است، به اوج رسید. بعد از آن آمریکا دو رزمناو خود را از تنگه تایوان عبور داد و برای چین قدرتنمایی کرد.
با در نظر گرفتن این دو عامل، به نظر میرسد که با وجود شکنندگیهای بسیار در اقتصاد چین و انگیزهای که این کشور پرجمعیت جهان برای سیطره اقتصادی بر جهان دارد، باعث شده است تا حضور خود را در ایران به همان حد و حدود پیشین نگه دارد و صرفا به دادن تجهیزات سرکوب و کمکهای فکری در چارچوب منافع دولت چین بسنده کند.
حالا در بحبحوحه انزوای بیش از همیشه جمهوری اسلامی، این احتمال که انقلاب مردمی ایران با اسم رمز مهسا امینی و با پیشروی زنان ایران به نتیجه برسد، از همیشه ممکنتر است؛ انقلابی که زنانه است و شعار آن زندگی، شادی و آزادی است.