پیامدهای گره‌زدن لبنان به سیاست‌های رژیم ایران

فهد الشقیران
منتشر شده در: آخرین به روزرسانی:
فعال‌سازی حالت خواندن
100% Font Size

به دنبال اقدامات دیپلماتیک و سیاسی اخیر کشورهای شورای همکاری خلیج، رهبران لبنان دچار مخمصه گیج کننده‌ای شدند. در حالی که مسئولان لبنانی این دست از اقدامات را غیر منتظره تلقی کردند، از دید کشورهای خلیجی، رویکردی بود که باید بسی زودتر در قبال لبنان اتخاذ می‌شد چرا که مسئولان لبنانی در طول دهه‌های متمادی و در سایه سعه صدر و بزرگ منشی پادشاهی سعودی، آن را آماج حملات خود ساخته بودند. به رغم مشکلاتی که لبنان ظرف سالیان دراز برای پادشاهی سعودی به وجود آورد اما رهبری سعودی، برخورد با این رویکرد را در راس اولویت‌های خود قرار نداد.
از زمان ترور رفیق حریری بود که تاثیر خطرساز لبنان بر منافع سعودی و کشورهای خلیجی بالا گرفت.روند ورود حزب‌الله به عرصه سیاسی تا می 2008، به استفاده از سلاح علیه مردم لبنان در قالب کشتار «7 می» انجامید. با وجود برتری هم‌پیمانان سعودی در انتخابات بعد از این حادثه، ترور نخبگان، مسئولان امنیتی و سیاسیون جریان 14 مارس به دست حزب‌الله ادامه یافت.
تشکیل محور مقاومت و بازگشت دوباره سوریه به دخالت در امور لبنان، عملا باعث شد که این کشور در موقعیت بسیار دشواری قرار بگیرد.عبدالعزیز خوجه سفیر پیشین سعودی دربیروت در خاطرات خود، وضعیت بعد از خروج ولید جنبلاط از جریان 14 مارس را بیان کرده است. او پیام رهبری سعودی را در حضور غازی العریضی برای جنبلاط خواند.در این پیام، جنبلاط به خاطر سرخوردگی تاریخی این جریان، که می‌توانست محوری برخوردار از ثقل لازم را در برابر محور سوریه- ایران به وجود آورد، مورد سرزنش و ملامت قرار گرفت.
جنبلاط و مسئولان لبنان گمان داشتند که سعودی طبق معمول در وهله نخست، ناراحت شده اما درنهایت، تن در داده و راضی می‌شود. شکل گیری و اضمحلال پیاپی هم‌پیمانی‌ها در کنار عافیت طلبی‌ سیاسیون لبنانی، عملا آنها را به دام حلقه محاصره حزب‌الله انداخت. جنبلاط در مصاحبه‌ای تلویزیونی با صراحت تمام گفت که «ما در لبنان هستیم اما در ایران بسر می بریم». روال همه امور در لبنان نشان می‌داد که این کشور، به جز مناطقی اندک که مخالفت جدی با حزب‌الله داشتند، به بخشی از ایران تبدیل شده است.
پادشاهی سعودی که به شدت سرگرم پیگیری پروژه‌های کلان اقتصادی، توسعه و امور مربوط به محیط زیست است، فرصتی برای پرداختن به کشورهای آشوب زده و شکست خورده ندارد. پادشاهی سعودی اقدام به حمله به لبنان نکرد بلکه تجاوز از سوی آنها متوجه سعودی شد. حمله به سعودی منحصر به تشکیلات تروریستی حزب‌الله نیست بلکه متاسفانه شاهد تعرض به سعودی از سوی جریان‌هایی هستیم که خود را مدنی و سکولار قلمداد می‌کنند. مسئله صرفا مربوط به سخنان بی ارزش وزیر اطلاع رسانی لبنان نیست بلکه مشکل در رویه و خط مشی است که ظرف 7 سال گذشته در ابعاد سیاسی و رسانه‌ای لبنان دنبال شده است.
این سیاسیون لبنان بودند که ایران را انتخاب کردند. میشل عون پیش از به قدرت رسیدن گفته بود که بخشی از محور ایران است. جبران باسیل از محکوم کردن دخالت‌ورزی ایران در امور کشورهای عربی، امتناع ورزید و زیر بار محکوم کردن تجاوز حوثی‌ها به سعودی نرفت. روشن است که اتخاذ چنین موضعی در محکوم کردن، ربطی به شخص ندارد بلکه بیانگر جایگاه سیاسی اوست. در هر صورت مسئولان لبنانی، جانبداری از ایران را برگزیدند. چنین جانبداری را در گفته‌های می خریش، معاون باسیل می‌بینیم که گفت ایران را بر سعودی ترجیح می‌دهد. اما چرا؟
به گفته او ایران، فرش‌های دست بافت داشته و فضای سبز و درختکاری شده زیادی دارد! ایشان به خود زحمت نداد تا نگاهی به جنبه‌های گوناگون و آب و هوای متنوع سعودی بیاندازد که بخش جنوبی آن سرشار از مناطق کوهستانی و فضای سبز است که نه تنها در لبنان بلکه در بیشتر کشورهای جهان، نظیر و مانند ندارد. این خانم کافی بود با استفاده از موتور جست‌و جو در اینترنت، مناطقی چون «رجال المع» را مشاهده کند.
گفته‌های این خانم، صرفا نمونه‌‌ای است که میزان نادانی و عدم اطلاع مفرط کادرهای خرد و کلان «جریان آزاد ملی»(به رهبری باسیل) را نشان می‌دهد.
عجیب تر از همه، اعتماد به نفس مفرط در دادن پند و اندرز به مسئولان سعودی و کشورهای خلیجی است. روزنامه نگاری که تحلیل‌هایش بیانگر ناتوانی فکری، کم اطلاعی و برداشت غلط است، از مسئولان کشوری قدرتمند و بزرگ چون پادشاهی سعودی می‌خواهد تا نصایح او را جدی گرفته و به عمل درآورند.
آخرین دیدگاه تحلیلی در مورد سیاسیون لبنان حاکی از آن است که بیشتر آن‌ها چه از جریان 14 مارس یا 8 مارس، عملا در مدار حزب‌الله قرار داشته و محور ایران را انتخاب کرده‌اند.حال این پرسش بروز می‌کند که در این صورت، کشورهای خلیجی چه فایده‌ای دارند؟
زمانی که حزب‌الله و حزب رئیس جمهور لبنان(جریان آزاد ملی)، ایران را بر سعودی و کشورهای شورای همکاری خلیج ترجیح می‌دهند، دیگر چه انتظاری از کشورهای خلیجی دارند؟ آیا توقع گرفتن هدیه یادبود و بزرگداشت دارند؟! پرواضح است که با اقداماتی قاطع روبروخواهند شد که پاسخی درخور به سیاست تعرض سیاسی و رسانه‌ای آن‌ها باشد زیرا نبرد تازه تا آغاز شده است.
تعامل آرام توام با سعه صدر با رفتارهای اهانت آمیز لبنان، دیربازی است که ادامه داشته است. امروزه کشورها به دنبال تحقق منافع خود هستند و کشوری که سودی نداشته باشد، به کنار گذاشته می‌شود. رژیم‌ سیاسی لبنان هنوز هم در چنبره نظریه‌هایی نخ نما چون پان عربیسم، ناصریسم و سوسیالیزم گرفتار است، در حالی که ما در دوران شراکت‌های جهانی و بلوک‌های اقتصادی بسر می‌بریم. عصر سخن پردازی‌ها، قهرمان سازی و شعارهای توخالی به پایان رسیده است. پادشاهی سعودی که عهده دار رهبری همایش‌های مربوط به شرایط اقلیمی و فضای سبز بوده و سرگرم امضای توافق در خصوص انرژی جایگزین و آب و هوا است و در راستای ایجاد تحولی بنیادین درعرصه داخلی خود کوشا است، فرصتی برای تماس و ارتباط با کشورهای شکست خورده ندارد.
کسانی که ایران را برگزیدند باید خط مشی آن را در پیش گرفته و به تجربه این کشور اقتدا کنند. آن‌ها و به خصوص «حزب‌الله» و «جریان آزاد ملی» می‌بایست طرفداران خود را برای کار و اقامت، روانه ایران سازند.
کوتاه سخن این است که لبنان، دچار مصیبتی بزرگی است که سیاسیون این کشور آن را انتخاب کرده‌اند. سایر کشورها، صرفا درهای خود را بسته و می‌گویند هر طور دوست دارید زندگی کنید، ما نیازی به شما نداریم.
منبع: الشرق الاوسط
ترجمه: العربیه فارسی

رفع مسئولیت: مقالات منتشر شده، تنها نظر نویسندگان خود را منعکس می‌کنند.
بیشترین بازدید موضوعات مهم