داستان تکراری زمینهسازی چپ غربی و لابیهای «نظام» برای امتیاز دهی به جمهوری اسلامی
اگر میخواهید میزان آلودگی چپ آمریکایی به تمامیتخواهی، اقتدارگرایی و تروریسم اسلامگرا را اندازه بگیرید بهترین شاخص حمایت مستقیم و آشکار گروهها، سازمانها و احزاب چپ غربی از جمهوری اسلامی و دفاع از منافع و برنامههای آن بالاخص برنامههای موشکی و اتمی و گسترشطلبی آن است.
چپها و همپیمانان اسلامگرای آنها در کشورهای غربی شیفتهی امپریالیسم شیعی و برنامهی اتمی آن شدهاند و تصور میکنند این امپریالیسم میتواند به پایان یا تضعیف امپریالیسم غربی و به طور کلی تمدن غربی که آنها از آن تنفر دارند منجر شود. آنها این ظرفیت را در پاکستان علیرغم داشتن بمب اتمی و همکاری با طالبان یا ترکیه علیرغم جاهطلبیهای اردوغان نمیبینند.
در حوزهی سیاست خاورمیانهای ایالات متحده آنها با اسرائیل و دول عرب منطقه که با ایالات متحده همکاری دارند دشمنی دارند اما به جمهوری اسلامی که با هر معیار و شاخص توسعهی اجتماعی و انسانی غربی شرایط بدتری از دیگر کشورهای منطقه دارد از در دوستی در آمده و از آن دفاع میکنند. آنها برای جور کردن کاسهی هویتی خود اسلامگرایان را نیز به ائتلاف خویش وارد کردهاند. این گروهها برای کشته شدن یک نفر در کشورهای عربی یا اسرائیل بیش از یک سال خبر و گزارش و بیانیه و گردهمایی تدارک می بینند اما ۱۵۰۰ کشته در آبان ۱۳۹۸ یا چندین هزار کشته در تابستان ۱۳۶۷ در زندانها را نمیبینند و برای دیدار با مقامات جمهوری اسلامی وقتی به نیویورک میآیند سر و دست میشکنند.
در حالی که نحوه بازگشت جمهوری اسلامی به گفتگوهای مربوط به برجام هنوز روشن نیست جمعی از گروههای چپ و لابی جمهوری اسلامی که اکثرا با مقامات جمهوری اسلامی رفت و آمد دارند، بارها به ایران سفر کرده و با مقامات تهران دیدار داشتهاند (مثل کد پینک) یا برای مقامات در ژنو پادویی کردهاند (مثل نایاک) که در بیانیهای خواستار پرهیز دول غربی از نام بردن برنامههای بدیل در برابر برجام (در صورت عدم موفقیت در بازگشت بدان) شدهاند. این بیانیه در سایتهای دولتی امریکا (مثل رادیو فردا) به اسم سازمانها و گروههای «مردمنهاد» معرفی شده اما بسیاری از آنها پایگاه اجتماعی و ساختار داوطلبانه ندارند (و لذا مردمنهاد نیستند) و صرفا سرمایه دارانی مثل جرج سوروس یا نهادهای دولت آمریکا آنها را تامین مالی میکنند یا لابی جمهوری اسلامی هستند.
گروههایی به اسم گروههای صلح طلب یا ادیان خاص این بیانیه را امضا کردهاند تا افکار عمومی را در باب ماهیت خود فریب دهند اما همه سوسیالیست و اسلامگرا هستند. این بیانیه مثل بقیهی بیانیههای این گروهها دروغ تحریمهای بهداشتی و واکسن برای ارسال به ایران را تکرار کرده است در حالی که فقط حدود ۹ میلیون واکسن از سوی ژاپن و دول اروپایی (همه همپیمان ایالات متحده) به ایران هدیه شده است. این بیانیه همچنین از فشار حداکثری به حکومت انتقاد کرده و برای تحریض به امتیازدهی از وزارت خارجهی آمریکا خواسته مثل ترامپ عمل نکند. این گروهها به خوبی میدانند که دولت بایدن تا چه اندازه میخواهد از سیاستهای ترامپ فاصله بگیرد، حتی اگر سیاستی در جهت منافع و امنیت ایالات متحده عمل کرده باشد.
چهار نکته در اظهارات و بیانیههای گروههای چپ آمریکایی دربارهی ایران وجود دارد که آنها را به روشنی در کنار اسلامگرایان تمامیت خواه، اقتدارگرا و تروریست در نظام جمهوری اسلامی قرار میدهد:
۱. این بیانیهها معمولا هنگامی صادر می شوند که جمهوری اسلامی به گرفتن امتیاز از ایالات متحده یا کشورهای غربی نیاز دارد. آنها نقش گروههای فشار و توجیهکنندهی امتیازدهی را بازی میکنند به همان شکلی که نظرسنجیهای دانشگاه مریلند یا گالوپ برای رژیم و ادعاهای آن مشروعیت فراهم میکنند و به افکار عمومی آمریکا (با واسطهی رسانههایی که اکثرا به بوق تبلیغاتی چپ تبدیل شدهاند) می گویند اکثریت مردم ایران به آمریکاییها اعتماد ندارند و از غرب متنفرند و اکثریت آنها طرفدار رئیسی و خامنهای و سلیمانیاند. نتیجهای که مخاطب غربی قرار است بگیرد آن است که مذاکره با آنها و امتیازدهی به آنها و حفظ برنامههای هستهای و موشکی و گسترشطلبی آنها مشکلی ندارد. این گونه بیانیهها در واقع از دولتهای غربی می خواهند که با امتیازدهی برنامههای اصلی جمهوری اسلامی یعنی هستهای، موشکی و گسترش طلبی دست نخورده باقی بماند تا سپاه و بیت بتوانند مدام آتشافروزی کنند.
۲. این گونه بیانیهها توسط گروههای ظاهرا صلحطلب نیز که همه مارکسیست و چپ هستند امضا میشود اما در آنها به هیچ وجه به آتش افروزیهای جمهوری اسلامی و حملات آن به همسایگانش، ارسال تدارکات و پول به گروههای شبهنظامی یا حمایت نظامی همه جانبهاش از رژیم بشار اسد (در کشتن بیش از چهار صد هزار نفر از جمله هفتاد هزار زن و کودک) اشارهای نمیشود. صلح یک امر دو یا چند طرفه است و صلحطلبان نیز باید از طرفها خواستار خویشتنداری و عدم خشونت شوند اما بیانیههای گروههای چپ و لابی جمهوری اسلامی رفتارهای «نظام» را به زیر قالی میفرستند.
۳. در این بیانیهها رژیم اقتدارگرا، تروریست، یاغی و تمامیت خواه جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم عادی معرفی میشود که باید با آن از سر گفتگو و مصالحه بر آمد، خواستهایش را درک کرد و بدان امتیاز داد. حتی در یک بیانیه، امضا کنندگان به سرکوب انواع حقوق شهروندان ایرانی از جمله اعدام نوجوانان، شرایط بسیار بد زندانیان، حجاب اجباری، قوانین و تصمیمات زن ستیزانه و انسان ستیزانه، قتلهای خودسرانه در داخل کشور و ترورهای خارج کشور، شکنجه و اعتراف گیری، تقلب در انتخابات و کشتارهای جمعی رژیم در زندانها و وسط خیابان اشاره نمیشود در حالی که همین گروهها در کشورهای خود اگر این گونه اتفاقها برای یک آفریقایی تبار بیفتد (نه مخالفانشان) صدایشان بلند می شود و از آتشزنندگان اموال عمومی دفاع می کنند.
۴. این بیانیه همراه با ابراز نگرانی از عدم بازگشت به برجام، توصیههایی نیز به دول غربی مبنی بر کاهش فشار بر رژیم می کند اما هیچ توصیهای به مقامات جمهوری اسلامی در خودداری از بیان یا خواستهای بی اساس (مثل تضمین دادن دائمی یک رئیس جمهور برای ماندن در برجام که غیرممکن است) نشده است. امضا کنندگان حتی در حد نمایندهی روسیه در این مذاکرات (که با جمهوری اسلامی در اکثر مواضعش در حوزهی برنامهی هستهای همراهی دارد) به رفتار غیر دیپلماتیک و غیر عادی نمایندگان نظام اشاره نمیکنند. اگر کسی به فهرست امضاکنندگان بیانیه توجه نکند میتواند آن را بیانیهی دفتر سیاسی سپاه پاسداران یا متن سخنان امام جمعهی تبریز یا اردبیل تصور کند.
پرسش کلیدی اینجاست که چرا چپهای آمریکایی خود را به حد ائمهی جمعهی نظام یا پاسداران سپاه در دفاع از مواضع و برنامههای جمهوری اسلامی تقلیل دادهاند. چرا به جمهوری اسلامی و برنامههایش تا این حد علاقه دارند؟
پاسخ ساده آن است که جمهوری اسلامی را در قد و اندازهی شلیک بمب هستهای به اسرائیل یا حملهی نظامی به سعودی و امارات یا پرتاب موشک بالستیک به اروپا و آمریکا میبینند چون دشمن تمدن غربی و خواهان نابودی آن و همپیمانانش هستند. این گونه تهدیدات از سوی مقامات سیاسی و نظامی کشورهای دیگر نسبت به کشورهای غربی و همپیمانان آنها ابزار نمیشود و خاص مقامات سپاه و روحانیون شیعهی حاکم بر ایران است. بلوغ فاشیسم مذهبی در دولت رئیسی همان چیزی است که این گروهها خواهان آن هستند. نیست انگاری یا نهیلیسم از ویژگیهای چپ امروز غربی است.