طالبان، پنجشیر و احمد مسعود (1)
تحولات اخیر افغانستان برای بسیاری غافلگیر کننده و شوکه کننده بود اما هیچ تحولی خلقالساعه و خودبخودی نبوده و نیست. واقعیت این است که مجموعه عواملی باعث بوجود آمدن آن شده است.
بایدن گفته بود ارتش و پلیس افغانستان متشکل از 300 هزار رزمنده به خوبی آموزش دیده و تسلیح شده است و در صورت پیش آمدن جنگ میتواند مقاومت کند. اما جهان با بهت و حیرت دید که این ارتش در مقابل نیروی طالبان که کمتر از 70 هزار نفر و فاقد تسلیحات آنچنانی بودند تقریبا هیچ کاری نکرد و طالبان سراسر خاک افغانستان را در کوتاه ترین زمان و به سرعت برق و باد به کنترل خود در آورد. مقاومت قابلذکری هم از آن ارتش به خوبی آموزش دیده و مجهز مشاهده نشد و به همان سرعت از هم فروپاشید.
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. موضوع عقب نشینی نیروهای آمریکایی چیزی نبود که غیر قابل پیش بینی باشد. کما این که برقراری رابطه و دیدار با هیئتهای بلند پایه طالبان در تهران از ماهها قبل از تهاجم طالبان و اشغال افغانستان صورت گرفته بود. افغانستان قطعا دوران سخت و طولانی در پیش خواهد داشت.
مقاومت حق مشروع همه ملت هاست و طبعا حق مبارزه و نبرد علیه نیرویهای ارتجاعی و بنیادگرای طالبان حق طبیعی مردم افغانستان است. این قطعا یک جنگ فرسایشی و طولانی مدت خواهد بود.
اما آیا طالبان توان جلب اعتماد جامعه جهانی را دارد؟ یا خواهد توانست خود را در نظر مردم افغانستان موجه جلوه دهد؟ پاسخ این سئوالات به نظر میرسد منفی است.
پنجشیر
آیا تجمعی که تحت عنوان پنجشیر به رهبری احمد مسعود شکل گرفته است موفق خواهد شد طالبان را پس بزند؟ نه الزاما؛ واقعیت این است که دوران رهبر بلامنازع سپری شده است. ضمن این که کلیپهایی منتشر شده از احمد مسعود در فضای مجازی نشان میدهد او روابط نزدیکی با قاسم سلیمانی داشته است.
در هر صورت در رابطه با تجمع پنجشیر سوال مقدم این است که در مقابل طالبان که به انبوه سلاحهای پیشرفته و امکانات مدرن نظامی به جا مانده از نیروهای آمریکایی دست یافته است چقدر شانس موفقیت دارد؟
فراموش نکنیم که افغانستان به کلی تنهاست. اما طالبان حامیانی همچون جمهوری اسلامی و پاکستان را در کنار خود دارد. در این میان برخوردها و اظهارنظرهایی از سوی هموطنان ما نسبت به تحولات افغانستان وجود داشته است که بعضا غیرمنطقی و برخی نیز همراه با حس تملک نسبت به افغانستان و خارج از نرمهای معمول میباشد.
البته اظهار ناراحتی از بابت تکثیر نسخه مشابه رژیم ایران در همسایگی ما یک احساس کاملا طبیعی و قابل درک می باشد. در میان واکنشها برخی نمونهها وجود داشته که ناشی از عدم شناخت و نداشتن اطلاعات کافی در باره تاریخ افغانستان، شرایط جامعه، تاریخچه، روند حرکت و شکلگیری طالبان و البته نقش قدرتهای منطقهای و جهانی در این ماجرا میباشد.
هدف این نوشته دادن اطلاعات لازم در باره تحولات افغانستان و نقش قدرت های منطقه ای و جهانی در روند شکل گیری و رشد طالبان میباشد.
افغانستان صحنه رویارویی قدرت های منطقهای و جهانی
در روز 24 نوامبر 1979 سپاه چهلم ارتش اتحاد جماهیر شوروی به فرمان لئونید برژنف به منظور حمایت از دولت کمونیستی جمهوری دمکراتیک از مرزهای شمالی وارد افغانستان شد. جمهوری دمکراتیک حکومتی سوسیالیستی بود که از سال 1978 تا 1992 در افغانستان حاکم بود.
حزب دمکراتیک خلق با انجام یک کودتای نظامی که بر آن نام «انقلاب ثور» گذاشت به قدرت رسید. در جریان این کودتا در 28 آوریل 1978 محمد داود خان رئیس جمهوری و خانوادهاش به قتل رسیدند و دولت او سقوط کرد. در 30 آوریل 1978 نورمحمد ترهکی به عنوان رئیس دولت گمارده شد. ترهکی و حفیظ الله امین از سران و چهره های کودتا در حکومتشان دست به پارهای اصلاحات در زمینه حقوق، اراضی، ازدواج، آموزش و پرورش و حقوق زنان زدند.
کمی بعد در درون حزب دمکراتیک خلق اختلافاتی بروز کرد و منجر به ایجاد دو جناح در درون حزب گردید: جناحی به نام جناح خلق به رهبری ترهکی و امین و جناح دیگری به نام جناح پرچم به رهبری ببرک کارمل.
حزب دمکراتیک خلق افغانستان اصرار داست کشور را با اندیشه های سوسیالیستی اداره کند اما کشور دچار بیثباتی گردید و در مقابل دولت، مقاومت جدی از سوی مجاهدین افغان وجود داشت.
پس از کشته شدن حفیظ الله امین، ببرک کارمل به ریاست جمهوری رسید. مشخصه عمده حکومت کارمل جنگ با شورشگران مجاهدین افغان بود.
همه این حوادث در اوج جنگ سرد آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در کشور افغانستان روی داد. استقرار حکومت مارکیسیتی مورد حمایت اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان برای امریکا و متحدانش فوق العاده نگران کننده بود. پاکستان هم به عنوان همسایه افغانستان, نگران دستاندازی شوروی به بلوچستان پاکستان بود. آمریکا بشدت نگران دسترسی شوروی به دریای آزاد و آبهای گرم خلیج بود و به هر قیمت می خواست مانع از تحقق این رویای روسها گردد.
ایران آن زمان درتب و تاب انقلاب بود و شاه ایران خود را سرباز خط مقدم جنگ سرد آمریکا علیه شوروی میدانست.