سقوط بزرگ؛ نصرالله حاکم است اما داور نیست
رهبر حزبالله لبنان اخیرا به طور مستقیم و به دور از مانور دادن و بدون وجود هیچ مناسبتی در حالی بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و بیمقدمه، تمام سخن خود را بر تحولات داخلی لبنان متمرکز کرد. روشن است که تا چه اندازه اظهارات «جبران باسیل» همپیمان وی و رئیس «جریان ملی آزاد» که از حسن نصرالله کمک خواسته بود، او را آشفته کرده است.
نصرالله در یک وضعیت آرام بیش از حد ساختگی، اعلام کرد که درخواست کمک دوستش را ظاهرا قبول میکند اما عملا درخواست وی را توخالی کرد. این توخالیکردن در تجزیه و تفکیک روایت باسیل برملا شد هنگامی که نصرالله هرگونه داوری میان باسیل و میشل عون از یک سو، و میان او و نبیه بری از سوی دیگر را رد کرد.
در این وضعیت، جایگاه داوری اقتضا میکند که داور بیطرف، عادل و با فاصله یکسان از طرفین دعوا قرار بگیرد. اما داور از نظر نصرالله همان دوقلویش [جنبش امل] است که پیشتر اختیار بررسی موانع تشکیل دولت میان رئیسجمهوری و نخست وزیر تعیین شده را به او سپرده است.
بنابراین نصرالله درخواست كمك باسیل را در ظاهر قبول کرده اما در مضمون آن را رد کرد. او همچنین از این موقعیت استفاده کرد تا به اظهارات میشل عون همپیمان وی در «تفاهمنامه مارمیخائیل» پاسخ دهد. میشل عون قبلا به گفته «امام علی» استناد کرد و نصرالله را به ایستادگی در کنار باطل بر ضد حق متهم کرد. در سخنان جدید خود، نصرالله اعلام کرد که او همیشه در کنار حق در هر جا میایستد. او برای اثبات کلامش یادآور شد که با میشل عون در برابر امانوئل ماکرون رئیسجمهوری فرانسه ایستاد و بر مشارکت خود در تشکیل دولت تاکید کرد؛ و همچنین گفت که او در کنار حریری ایستاد تا نشان دهد که هیچ جریانی نتواند ابزار سقوط دولت [یک سوم تعداد وزراء] باشد.
روایت متقابل نصرالله نشان میدهد که او یک بار دیگر توپ را به زمین باسیل انداخت. او همچنین این موضوع را اضافه کرد که حزبالله تلاش خواهد کرد با نبیه بری به گفتگو بنشیند تا وی به نوبه خود، راههای ممکن برای رسیدن به تشکیل دولت جدید لبنان را با سعد حریری نخستوزیر پیشنهادی بررسی کند.
اهمیت موضوع کمکخواستن باسیل که از نظر ایدئولوژیک اختلافی با اسرائیل ندارد از دوست و همپیمان وی در تفاهمنامه مارمیخائیل این است که نشان میدهد تا چه اندازه چارچوب و ستونهای زیربنائی که حزبالله براساس آنها شبکههای سیاسی، امنیتی، نظامی، ارتباطات، اقتصادی و اجتماعی خود را ساخته، سست بنیان و در معرض لرزههای شدیدی قرار گرفته است.
اینها لرزهها یا بالاتر از آن شکافهایی است که در بافت متناقض دو طرف، که اساس اتحاد با حزبالله را ایجاد کرده، ریشه میدواند. پیامدهای چنین فروپاشی در روابط این دو، بخشهای مختلفی از حکومت را تحت تأثیر خود قرار داده است.
ساختار حکومت لبنان که براساس پایههای «شبهدولت» حزبالله بنا شده بود، در این «شبهدولت» ذوب شده است. آمارها و گزارشهای مختلف سازمانهای بینالمللی و از جمله گزارش اخیر بانک جهانی پول این موضوع را ثابت میکند. علاوه بر این، در نگاهی به اقتصاد داخلی لبنان، بالا رفتن قیمت کالاهای اساسی و بالا رفتن نرخ دلار در برابر لیره لبنان که اکنون به 18 هزار لیره رسیده است، همچنین صفهای طولانی و تحقیرآمیز دارو و وسائل پزشکی، مواد غذایی، بنزین و سوخت خود گویای این وضعیت است.
اما آنچه که نصرالله را در این میان بیشتر عصبانی کرده است، این صفها نیست، بلکه صفهای دیگری است که او آنها را «صفهای ذلتبار» بستن راهها از سوی معترضین خشمگین میداند که تنها به وضعیت اسفبار امروز مردم لبنان و سرنوشت ناگوار خود اعتراض میکنند.
به نظر میرسد که حسن نصرالله در سخنان «باسیلی» خود از همه زیباییهای قدرت و پیروزیهای منطقهای به دور مانده و خود را درگیر بازسازی رابطه با دوقلوی شیعه خود [جنبش امل] و دوست و پشتیبان مسیحیاش یافته است. ظاهرا رهبر حزبالله تصور نمیکرد که معادلات داخلی لبنان به نحوی تغییر کند که پس از به کرسی نشاندن میشل عون در مقام رئیس جمهوری، اکنون نزاع حزبالله با متحدینش از دایره بسته خارج شده و اختلافات علنی شود و به داخل بستر واحد کشیده شود. این بنبست داخلی نشان میدهد به رغم درهم تنیدگی این ائتلاف ناهمگون به مرحله بحران رسیده است.
این درهم تنیدگی و دخالت حزبالله را در کلیه امور کشور و حضورش در همه عرصههای حکومت و سیاست برون مرزی این حزب، بار سنگینی را بر کشور تحمیل کرده است. حزبالله کشور را با تمام نهادها و موسساتش به عنوان پوششی برای فعالیتهایش تسخیر کرده است و به مقتضای مصلحتش از آن سواستفاده میکند. وقتی که مساله ترسیم خطوط مرزی با اسرائیل مطرح میشود، حزبالله به رنگ دولت درآمده و پشت سر آن حرکت میکند اما در مواردی دسگر فردی و خودسر عمل میکند مانند دخالتش در سوریه، عراق یا یمن که مرزهای جغرافیایی و سیاسی کشور و وجود دولت لبنان را زیرپا میگذارد.
امروز دولت کاملا مختل شده و بخشهای مختلف آن در حال فروپاشی است و نصرالله هم آشکارا به این موضوع اذعان کرد. فروپاشی دولت آخرین تصویر از جدا کردن منافع حزبالله از منافع لبنان است و در نتیجه، اضمحلال دولت میدان را برای حزبالله خالی میگذارد، و با این حساب این حزب کل کشور را میبلعد.
اما برای نخستین بار در تاریخ حزبالله، این حزب با چالشی سرنوشت ساز مواجه شده است و باید به جای سرکوب، به خواستههای مردم پاسخ دهد. مردم غذا، مدرسه، دارو و پزشک برای کودکان خود می خواهند و دنبال تامین آینده فرزندان خود برای یک زندگی شرافتمندانه هستند. در این میان، حسن نصرالله به خوبی میداند که مردم غذا میخواهند نه پیروزهای توهمی. همانطور که «بشاره الراعی» اسقف اعظم مارونی گفت: « مردم غذا میخواهند نه تفویض اختیارات».
این اختیارات و پیروزیها که دو طرف تفاهمنامه مارمیخائیل به دنبال آنها هستند شکمهای گرسنه را سیر نمیکنند، مردم را از فقر و بدبختی بیرون نمیآورند و نگرانی آنها از آینده نامعلوم و جهنم واقعی امروز به رهبری میشل عون را کاهش نمیدهد.
نصرالله در اظهاراتش تیر «نادانی» به سوی عقل منتقدان خود درباره واردات سوخت از ایران شلیک کرد. نصرالله نمیداند که منظور کسانی که وی آنها را «نادان» خطاب کرد، این نیست که ایران نفت ندارد، بلکه نفت این کشور را در سایه تحریمهای آمریکا، کسی نمیخرد. دقیقا همان تحریمها نصرالله را مجبور کرد تا در اظهارات اخیر خود بگوید که واردات نفت ایران به لبنان را از طریق بندر بیروت انجام نمیدهد، بلکه بنادر دیگری را برای این منظور به کار خواهد گرفت. معنی این سخن این است که واردات نفت از ایران، اگر انجام شود، از راههای خلاف قانون و نامشروع و از طریق قاچاق و به کارگیری گذرگاهها و اسکلههای غیرقانونی صورت خواهد گرفت. در کشوری [لبنان] که قاچاق مواد مخدر و کالاهای ممنوعه بخشی از عادت آن شده است.
در این راستا و در جهت تلاشهای وی برای فخرفروشی و ارائه تصویر برتر از خود در مقایسه با دیگران و نادیده گرفتن دولت بعد از فلج کردن آن، نصرالله اعلام کرد که برای واردات نفت از ایران، حزب وی و نه دولت، تمام ترتیبات اداری و لجستیک لازم را قبلا به عمل آورده، به شکلی که انگار کشتیهای نفتی جمهوری اسلامی، فقط منتظر دستور هستند تا به سوی لبنان حرکت کنند.
فروپاشی دولت بار دیگر حزبالله را در باریکترین حلقه تنگنا برای گذر از مشکلات غیرقابل حل جامعه قرار میدهد. مشکلاتی که تنها دولت قادر به حل آنهاست. نصرالله درباره این راه حلها زیاد سخنوری کرده و خواهد کرد. هدف او این است که مردم را با این سخنان سیر کند و تشنگی آنان را رفع کند، چه آنانی که آرام هستند یا خشمگین یا شرور. اما در این میان، شاید فرد عاقلی متاثر از «پاکدستی» نصرالله قرار گرفته، از خود بپرسد که همانطور که ژان ایو لودریان وزیر خارجه فرانسه در کنار آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا تصریح کرد: آیا به نفع حزبالله است که دولت را به دست مسؤولین فاسد، مضمحل شود و از هم فرو بپاشد؟
از سوی دیگر و به دور از شرارت یا پاکدستی، بر طبق توصیف نصرالله ( کسی که اجازه دادگاه نظامی به «جعفر غضبونی» جاسوس اسرائیلی برای ترک لبنان را نادیده گرفت) شاید فرد «جاهلی» بگوید که «فروپاشی اقتصادی، مالی، غذائی، بهداشتی و انرژی در لبنان نتیجه تمهیدات و سیاستهای مجموعه حاکمیت فعلی که از پشتیبانی حزبالله برخوردار است و آنها بودند که چنین سیاستهایی را براساس تبانی گروههای فشار شامل شبکههای پولشویی، قاچاق اسلحه، آمونیوم و مواد مخدر کپتاگون پیاده کردند» آیا چیز بیربطی گفته است؟ یکی از فرمولهای معادلات لبنان بطور خلاصه این است:« از سلاح ما پشتیبانی کنید، فساد شما را مخفی میکنیم».
با سقوط بزرگی که لبنان این روزها، بدون حداقلی از حمایت شبکههای ایمنی اجتماعی و به دور از حمایت بینالمللی در آن غوطهور است، پیروان معادله «ازدواج مصلحتی سلاح و فساد» (بعد از اینکه فکر کردند از پیامدهای زیانبار جنبش اعتراضی 17 اکتبر نجات پیدا کردند) خود را در برابر مصیبتی دیگر که با دستان خود کاشتند، رو در رو میبینند. این مصیبت همانند یک بمب ساعتی، در جسم میهن و جامعه بدون اینکه چاشنی انفجاری آن کشیده شود، منفجر شد. انفجاری که به زودی همه آنها را از طریق تهمتزنی متقابل، عدم قبول مسؤولیت و حملات بدنامی در برخواهد گرفت. پیشبینی میشود که این موج جدید دشنامی و مقصریابی به مبارزه حذفی کشیده شود. پیشدرآمد این رویدادها اکنون به شکل ترور و قتلهای مشکوک در حال بروز است. همچنین درگیرهای جست و گریخته با نیروهای نظامی و انتظامی در کنار بازارها، داروخانهها و پمپ بنزینها و در برخی گلوگاهها و مسیر قاچاق کالا روی داده است. در این میان، برخی مناطق به صورت خودجوش تلاش کردهاند مشکلات را بطور موقت علاج کرده بدون اینکه قادر باشند فضای امنی پیش از سقوط بزرگ برای خود ایجاد کنند. سقوطی که ریشه در فساد، ناتوانی و عجز مجموعه حاکمیت و نزاعهای مرگباری که در آن به سر میبرند، دارد.
ولله الأمر من قبل ومن بعد.