آیا سعودیها از بن سلمان دست میکشند؟
ایستاده و با اطمینان درباره تسلیحات کشتار جمعی شیمیایی صدام حسین رئیسجمهوری عراق سخن میگفت. تصاویری از «آزمایشگاههای سیار تسلیحات شیمیایی» نشان داد و بر ضرورت اقدام نظامی قوی و جدی علیه رژیم «بعث» تاکید میکرد. این تصویر را به یاد دارم. 5 فوریه 2003 کالین پاول وزیر امور خارجه آمریکا بود و چشمهای جهانیان که به او خیره شده و گوش فرا میداد، چرا که نه. وزیر امور خارجه قدرتمندترین کشور جهان، کشور مبتنی بر دانش و فناوری و پژوهش دلایل «مستحکمی» -آنگونه که خودش میگفت- ارائه میکرد که صدام حسین و حزب حاکم را محکوم میکرد.
سقوط مجسمه صدام حسین مایه تاسف نیست. او با قلدری و حکومت مستبدانه و خونریزش عراق و خلیج را به فاجعههایی کشاند که هنوز مردم منطقه بهای آن را میپردازند، اما در هر حال «تسلیحات کشتار جمعی» تا امروز پیدا نشدهاند.
وبگاه «سوئیس اینفو» مقالهای تحت عنوان «اسلحه کشتار جمعی عراق کجاست؟» منتشر کرد که در آن آمده «90 روز پس از جستجوی گسترده که بیش از 1200 کارشناس در آن شرکت کرده و 300 میلیون دلار هزینه برداشت، بازرسان هیچکدام از آن تسلیحات کشتار جمعی که بوش از آنها به عنوان بهانهای برای جنگ استفاده کرد را پیدا نکردند.» در ادامه این گزارش آمده «به جای آنکه حقیقت را با صراحت به ملت آمریکا بگوید، جورج بوش گزارش را تاکیدی بر خطرناک بودن صدام حسین برای جهان دانست.»
خیلیها بر این باورند که آمریکا کشوری است با تواناییهای گسترده تکنولوژیهای مدرن و نهادهای امنیتی اطلاعاتی توانمند و توان جمعآوری اطلاعات و تحقیق که هیچ جنبندهای از چشم آنها پنهان نمیشود و به «الهه» روی زمین میمانند که تعداد مورچه و دانههای شن را میشمارد و میتواند با هوش مصنوعی رفتارهای آینده شما را حدس بزند، حتی قبل از آنکه شما تصمیم به انجام آنها بگیرید. «خدای دانا» که همه آنها که او را اطاعت کرده و یا معصیتش میکنند، همان است که به منتظران «عدالت» گزارشی اطلاعاتی جدیدی اهدا کرد درباره جنایت قتل روزنامهنگار سعودی جمال خاشقجی ، گزارشی که «وحی منزل» تلقی شده، چرا که نه و خداوندگار جهان اوست که«لَّا يَأْتِيهِ ٱلْبَٰطِلُ مِنۢ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِه» و در واقع این گزارش «تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍۢ» بود.
نکته عجیب اما بسیاری که آمریکا را «شیطان بزرگ» و رژیم نجس میدانند، اولین تلاوتکنندگان سرود خاشقجی بودند و آن را چون دعایی در دست گرفته و در محرابش نماز خواندند و همه اتهاماتشان از قبیل قتل، سرقت و ویرانی جهان به آمریکا را از یاد بردند.
واقعیت این است که آمریکا «خدا» نیست، کشور عمو سام، زمینی آدمی و نظامی دنیوی است که اطماع، خواستها، شهوات، خیر و سر خود را دارد و اشتباهات پرشماری را مرتکب شده که جنگ عراق نه اولین آنهاست و نه آخرینشان؛ جنگی که به توصیف دویچهوله «با دروغ شروع شد و به هرج و مرج منجر شد.»
کشتن جمال خاشقجی سردبیر سابق روزنامه سعودی «الوطن» یک جنایت وحشتناک به تمام معنا بود؛ نقض حق حیات انسان و حق آزادی بیان بدون ترس و نگرانی. همچنین جنایتی بود در حق خانوادهای که پدر، همسر و یک عضو اصلی خود را از دست داد و دردی است که هیچگاه در سینه خانواده جمال و پسران و دخترانش فرو نخواهد نشست. از یاد نبریم که این موضوع جنایت بزرگی در حق پادشاهی عربی سعودی هم بود. گروهی سرکش قانون را نقض کرده و فراتر از اختیارات خود عمل کرده و به شیوهای احمقانه که نه حقوق بشر و نه قواعد شناختهشده بینالمللی را در نظر میگیرد، رفتار کردند.
همه ما به عنوان سعودی در مقابل این جنایت ایستادیم و در راس مخالفان این موضوع رهبری سیاسی ملک سلمان بن عبدالعزیز و شاهزاده محمد بن سلمان ولیعهد بود. زیرا که این رهبری درک کافی و شناخت درست از امور دارد و این امر رهبری را از ارتکاب اشتباهات فجیع باز میدارد. سعودی رژیم عراق صدام حسین و یا لیبی معمر قذافی نیست و یک رژیم پلیسی امنیتی که آن را باتوم و شبزدگان کنترل کنند، نیست.
این جنایت چندین مقام سعودی به شکل علنی آن را محكوم كردند. مقاماتی از مراکز علمی، حرفهای و مهم در دیدارهای مستقیم با رسانهها. این محکومیت تنها یک بازی رسانهای آنگونه که برخی میخواهند به تصویر بکشند نیست، بلکه یک ناراحتی حقیقی در درون نهادهای مدنی و حتی نهادهای امنیتی از آنچه رخ داده است.
موضوع تنها به محکومیت این جنایت ختم نشد، بلکه پس از آن ساختار اداره امنیت عمومی سعودی اصلاح و دستورالعملهای آن بررسی و گامهای اصلاحی و قانونی و سازمانی متعددی در چندین نهاد برداشته شد تا از تکرار این اقدامات غیرقانونی جلوگیری شود.
از نظر من مهمترین کسانی که موضوع به آنها ربط دارد، خانواده مرحوم جمال خاشقجی هستند و آنها هم حرف پایانی را زدند و با سربلندی نیکوکاری کمنظیری از خود نشان داده و به قاتلان پدرشان گفتند: «بروید، شما آزادید.»
پس از همه این موضوعات میبینیم آنکه خود در مقابل سیاستهای آمریکا در خاورمیانه ایستاده و آن را منشاء شر میداند، همزمان در حال تبلیغ برای نتیجهگیریهایی است که در گزارش «سازمان اطلاعات آمریکا» و اینگونه شروع شد «ما گمان میکنیم که ولیعهد سعودی شاهزاده محمد بن سلمان با عملیات دستگیری یا قتل روزنامهنگار سعودی در استانبول ترکیه موافقت کرد.» یعنی اینکه نتیجهگیریهای موجود در این گزارش بر «گمان» بنا نهاده شد و نه بر «دلایل و شواهد» و این موضوعی است که چند خبرنگار موسسات رسانهای معتبر مانند سیانان و بلومبرگ به آن اشاره کرده و از ارزش آنچه در این گزارش که در دوران دونالد ترامپ، رئیسجمهوری پیشین تهیه و در ماه فوریه بخشهایی از آن منتشر شد، کاستند.
یک عملیات «سیاسیکاری» آشکار وجود دارد که میخواهد از این گزارش به عنوان اهرم فشاری علیه سعودی استفاده کند و یک حمله قدیمی را دوباره از سر بگیرد تا چهره سعودی را مخدوش کرده و توان سعودی برای فعالیت خارجی را بکاهید و این کشور را در موضع ضعف قرار دهد تا توان سعودی را در جنگهای حاشیهای بگیرند.
سعودیها اما پس از انتشار گزارش اطلاعات آمریکا، تصاویری از شاهزاده محمد بن سلمان ولیعهد این کشور منتشر کردند که در مسابقات «فرمولا ای» در پیست الدرعیه حاضر شد.
شاهزاده جوان که چند روز قبل پس از یک عمل جراحی موفقیتآمیز از بیمارستان خارج شد، کاملا مطمئن و قوی به نظر میرسید، گویی که میگفت: «من اینجا هستم و روند تلاش و تغییرات را ادامه میدهم» و چشمانداز سعودی 2030 با سرعت و ثبات مثل ماشینهای حرفهای روی پیست به راه خود ادامه میدهد. گویی که او داشت به مردم میگفت: «ما برای توسعه و پیشرفت در مسابقه با زمان و با ملتها هستیم و به چیزی جز ایستادن در میان بزرگان قانع نیستیم.»
فعالان شبکههای اجتماعی تصویری از محمد بن سلمان منتشر کردند که او روی «پیست» ایستاده و دهها نفر پست سر او ایستادهاند، تصویری که چیزهای زیادی برای گفتن دارد. سعودیها با صلابت پشت سر رهبر خود ایستادهاند و امروز بیش از زمان دیگری به او افتخار کرده و در صورت لزوم آماده دفاع کشور از او هستند.
اینها نوشتههای احساساتی یا مدح و ثنا –که آن را بلد نیستم- نیست، بلکه حقایقی است که میتوان آنها را در دنیای بیرون لمس کرد.
بخش اعظم سعودیها تعرض به ولیعهد شاهزاده محمد بن سلمان را تعرض به امنیت، ثبات و پیشرفت کشور خود میدانند. آنها میفهمند که آنچه درباره او گفته میشود تنها حمله به رهبری سیاسیشان نیست، بلکه خواست جریانات سیاسی، حزبی و خارجی برای منع پیشرفت سعودی و تبدیل شدن این کشور به یک کشور مدرن دارای توان ابتکار و ساخت و اقتصاد پایدار و متنوع و جامعهای مدرن، آزاد و متکثر است.
محمد بن سلمان برای سعودیها تنها فردی از خاندان حاکم نیست و یا تنها ولیعهد این کشور نیست، او فردی است که «امید» را عرضه کرده و تغییر را به یک واقعیت تبدیل کرده و بسیاری از جوانان را به تلاش برای محقق کردن آرزوهایشان و زندگی به دور از سلطه پدری و یا تحت تاثیر عقدهها وا داشت.
حتی آن گروههایی که سیاستمداران خارجی از آنها حرف زدهاند و خواستار محترم شدن حقوقشان شدهاند، مانند اقلیتهای مذهبی، زنان و میبینیم که اقلیتهایی مانند شهروندان شیعه، زنان سعودی، خارجیهای مقیم در حال حاضر بهترین اوقات خود را در سعودی سپری میکنند و مناسک و زندگی خود را با آزادی بیشتر و موانع کمتری پیش میبرند؛ به دور از سلطه مذهبیها و یا فشارهای تندروها و یا بوروکراسی ساختارهای قدیمی.
سعودیها این روزها روحیه ملیگرایانه عالی دارند، روحیهای که با عقل، بصیرت و حکمت پشتیبانی شده ولی به دور از انزوای و شوونیسم. از این روز است که جوانی آنها سبب میشود بیشتر و بیشتر گرد رهبران سیاسی خود حلقه زده و باورشان به پروژه توسعه و پیشرفت محمد بن سلمان بیشتر شده و عقلهایشان، جانهایشان و شمشیرهایشان او را و وطن را همراهی میکند نه اینکه در مقابل او بایستد. بازوهایشان برای بلند کردن و ساختن کشور خواهد بود نه برای ویران کردنش آنگونه که دشمنان میخواهند.
مهمتر آنکه به دعواهای غریزی کشیده نشویم یا از صداهای که میخواهد ریاض را واشنگتن درگیر کند تاثیر نگیریم یا از دولت جدید آمریکا به ریاستجمهوری جو بایدن نگران شویم زیرا که روابط سعودی و آمریکا تاریخی و برای دو کشور مهم است و باید بین نهادها باشد و تحت تاثیر فردی که رئیسجمهوری کاخ سفید میشود متاثر نشود.
این روابط را میتوان با گفتگوی شفاف و به وجود آوردن شبکهای گسترده از منافع سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی تقویت کرده و پایداری بخشید به نحوی که توان عبور از هر مشکلی را داشته باشد.
منبع: روزنامه النهار العربی
ترجمه: العربیه فارسی