ترکیه و بازنویسی نسخه ملیشیایی ایرانی
شاید این یک حالت منحصر به فردی باشد که جنگجویانی کشور درحال جنگشان را رها کنند و به کشور دیگری بروند تا در جنگی شرکت کنند که درآن هیچ محلی از اعراب نداشته باشند و این هم نتیجه لطف کشوری است که از آنها حمایت میکند یعنی ترکیه که تصمیم گرفت از آنها سوء استفاده کند و آنها را برای جنگ به لیبی اعزام کند. سه هزار نیروی جنگی سوری(تاکنون) از گردانهای حمزه و المعتصم و شاهینهای شام و لشکر شام و گروه سلطان مراد و دیگران که بیشترشان مدارک سجلی ندارند و آنکارا آنها را از غازی عنتاب در جنوب ترکیه به استانبول برد سپس به طور مستقیم به لیبی فرستاد تا در مقابل حقوق ماهیانه بجنگند. بعد از اینکه ترکیه در جنگ با کردها در شمال سوریه آنها را به کار برد، حالا نوبت آن رسیده تا نقش بزرگتری به آنها بدهد و این مزدوران حالا به سمت قاره افریقا میروند. ترکیه به آنها و فرماندهانشان فشار میآورد و تهدید میکرد که حمایت از آنها را متوقف میکند اگر زیر بار این برنامه نروند. محمد یکی از افسران جیش الاسلام( یکی از گروههای تندرو) در طرابلس به مجله « ژان افریک» فرانسوی میگوید:« در اوایل ماه دسامبر نیروهای ترک گروهی از فرماندهان اصلی گردانهای سوری را برای شرکت در یک جلسه معمولی در غازی عنتاب دعوت کردند، اما در آن شورای نظامی این بار موضوع صحبت سوریه نبود. همه فرماندهان شورشی متحیر شده بودند.
ترکها به ما اجازه ندادند در منطقه ادلب با نظام سوری بجنگیم اما از ما میخواستند اینجا در لیبی بجنگیم»! توجه داشته باشید این مسئله برخلاف قطعنامههای سازمان ملل و توافقات نشست برلن اتفاق میافتد. جایی که رهبران جهانی شرکت کننده در نشست با توصیههای الزام آور بر جلوگیری از دخالت مستقیم نظامی در بحران لیبی توافق کردند، اما دولت ترکیه پس از ارسال سلاح اکنون به اعزام هزاران مزدور ادامه میدهد تا به شکلی رسوا قوانین بینالمللی را زیرپا بگذارد.
چرا رئیس جمهوری ترکیه رجب طیب اردوغان تجربه ایرانی در تشکیل گروههای شبه نظامی را بازنویسی میکند و آنها را در کوره جنگها و ماجراجوییهای نظامی متعددش میافکند؟ روشن است که اردوغان نمیتواند نیروهای نظامیاش را به لیبی بفرستد. آنها را با مزدوران جایگزین میکند چون از این میترسد دخالت ترکیه کشور را در مسیر ورود به ماجراجوییهایی بکشاند که زیانهایش از سودش بیشتر است. به همین دلیل راه حل را در تشکیل گروههای شبه نظامی میبیند که در جنگ طولانی در سوریه برآنها اتکا داشت. هم ماجراجوییهایش را عملی میکند و هم اگر در خاک لیبی بجنگند و خساراتی که به آنها وارد میشود به اسم او نوشته نمیشود. این را استنساخ تجربه ایرانی مینامیم به این دلیل که اردوغان در سیاست اقتدار و تحمیل واقعیت موجود بر خواست کشورها و ملتهایی که از آشوب و نا امنی و بی ثباتی رنج میبرند، همان سیاستی را دنبال میکند که ایران در تشکیل و بکارگیری گروههای شبه نظامی در کشورهای عربی دنبال میکند. اردوغان همه اینها را زیر پوشش شعارهای توخالی و انگیزههای بشردوستانه کاملا مشخص به پیش میبرد. همه شعارها در برنامه تبلیغاتی لجام گسیخته توسط حامیانش در جماعت اخوان المسلمین در همه جا تبلیغ میشوند. عجیب آنکه همه این کارها را حتی اگر به ضرر کشورهایشان خواه سوریه باشد یا لیبی انجام میدهند. برای آنها اشغال شدن کشورشان مهم نیست چون ایدئولوژی فرمان میدهد نه وابستگی به کشور.
جهان چشم امید به نشست برلن بسته بود تا فرصتی بسیار مهم حداقل برای رسیدن به آتش بس موقت در جنگ لیبی مهیا بشود، اما ترکیه و علیرغم حضورش درآن نشست، توافقها را به دیوار کوبید و به ارسال اسلحه و مزدور و ملیشیا ادامه داد با این طمع که بتواند سیاست تحمیل وضع موجود را اعمال کند. شاید ترکیه براین باور باشد که با موفقیت در تجربه ملیشیاییاش شانه به شانه ایران بسابد، اما از هزینه بسیار خطرناک غافل است که هرکشوری برای اجرای اهدافش از به کارگیری الگوی ملیشیایی کمک بگیرد باید بپردازد. همان طور که ایران درآتش رفتار وابستگان و ابزارهای غیرقانونیشان میسوزد، نظام ترکیه نیز سراسر خود را در معرض چنین مخاطراتی میگذارد چرا که آتش نیروهای شبه نظامی اگر چیزی برای سوزاندن نیابد خود آنها را میسوزاند.
منبع: الشرق الاوسط فارسی