سومین تلاش ایرانیها
تهران روشهای مختلفی را به کار گرفته تا دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا را به سمت خود کشانده، او را از کار انداخته و یا گرفتار سازد و حالا وارد مرحله جدیدی شدهایم که مشارکت فعال در انتخابات پیشرو برای شکست دادن ترامپ نام دارد.
برای فهمیدن آخرین گام ایرانیها باید مراحل پیشین را یادآوری کرد. دو مرحله به دست آوردن ترامپ یا از کار انداختن او اندکی پس از پشت سر گذاشتن شوک خروج از برجام و از سرگیری تحریمها آغاز شدند. بدون در نظر گرفتن حمله و اظهارات خشمگینانه رهبر ایران، داستانی که در آن زمان تبلیغ شد، این بود که خود ترامپ در پس مواضع سختگیرانه در قبال ایران نایستاده و افرادی [تندرو]که کلههایشان داغ است دور او را گرفتهاند و او را علیرغم خواستش، به سختگیری در قبال ایران وامیدارند. در آن زمان محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران و تیم همراهش در رسانهها به مایک پمپئو و جان بولتون حمله کرده و گفتند نه ترامپ بلکه آنها به همراه همپیمانان قدرتمند منطقهایشان سیاست آمریکا در قبال ایران را ترسیم میکنند.
جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا در آن زمان به عنوان فردی به کار گرفته شد که میتوان از او یک شیطان ساخت و ترامپ را خشمگین نمود. خود ترامپ هم با توئیتهای متناقضش که هر دقیقه منتشر میکرد به این امر کمک کرد. پشت همه آن داستان یک نیرنگ روانی بود که میخواست از ترامپ یک رئیسجمهوری کودن که تجري من تحت قدميه المياه را به تصویر بکشد و این گروه زرنگتر از اوست که او را به بازی گرفته و وارد یک رویارویی ناخواسته میکنند، اما این ترفند که روی پرخاشگری ترامپ حساب باز کرده بود، راه به جایی نبرد. هدف اساسی آنها کشاندن ترامپ به سمت خود و ایجاد شبهه در میان تیم مسئول پرونده ایران بود.
نتیجه این بازی ناامیدکننده بود و نقشه آنها فاش شد. هیچ شکافی که پیش نیامد، بلکه گفتمان دولت آمریکا ثابت و واضح بود. تحریمها بیشتر شد و شماری از سازمانها، افراد و شرکات نیز در فهرست تحریمهای مربوط به ایران قرار گرفتند. ایرانیها چند صباحی اخراج بولتون از سوی ترامپ را جشن گرفتند اما او به دلایل مختلفی که مهمترینشان تخریب مذاکرات با کره شمالی بود کنار گذاشته شد. ترامپ روی کره شمالی به عنوان یک دستاورد خارجی حساب باز میکرد. در مقابل شخصیتهایی روی کار آمدند که دشمنی بیشتری با رژیم ایران داشتند مانند برایان هوک. جیمز متیس، وزیر دفاعی که به نفرت از آخوندها مشهور بود کنار رفت و مارک اسپر روی کار آمد که همان مواضع را داشت.
تلاشها برای ایجاد چندپارگی و جذب ترامپ شکست خورد و پس از آن همه پیامهای دوستانه لابلای توئیتهای ظریف و هوادارانش در داخل آمریکا و مراکز فشار و رسانهها به پایان رسید. شخصیتهایی که به تمسخر رئیسجمهوری آمریکا معروف بوده و مشروعیت او را زیر سوال برده بودند، لحن خود را عوض کرده و حکمت او در مقابل بیباکی و دیوانگی اطرافیانش ستودند.
پس از این تلاش ناکام، سناریوی دیگری در دستور کار قرار گرفت و آن گرفتار کردن ترامپ در رویارویی است که هدف اصلی آن شکست محاصره و کاهش تحریمها بود و دیدیدم که این تلاش در شکل حوادث مختلفی از جمله ربایش نفتکشها و سرنگونی پهپادهای آمریکا تکرار شد. این تلاشها پس از انصراف ترامپ در آخرین لحظات (درباره اینکه اصلا ترامپ قصد حمله داشت هم اطمینانی نیست) هم ناکام ماند. هدف ترامپ این بود که دست به اقدامی نزند که او را در انتخابات ریاستجمهوری پیش رو متحمل هزینهای گزاف کند. این یک موضوع اساسی است که منطق ترامپ دارد و همگان و به ویژه دشمنانش آن را میفهمند و از این رو سعی میکنند از آن سوء استفاده کنند. این موضوع گام سوم ایرانیها پس از ناکامی گامهای اول و دوم را قابل فهم میکند.
ایرانیها خود فکر میکنند که تیم کمکی حزب دموکرات آمریکا هستند و میکوشند چیزی را در اختیار دموکراتها قرار دهند که رئیسجمهوری را تضعیف کرده و به دموکراتها فرصت شکست دادن او را بدهد. و از این روز حمله به پایگاه آمریکا در کرکوک و کشتن یک شهروند آمریکایی، اولین پیشپرداختی بود که دموکراتها دادند تا به عنوان یک کمپین انتخاباتی به این شکل مورد استفاده قرار گیرد: رئیسجمهوری یک بزدل است که وعدههای توخالی میدهد ولی نمیتواند از جان آمریکاییها حمایت کند. رئیسجمهوری جان سربازان ما را به خطر میاندازد. ما چرا در جایی هستیم که از ما متنفرند؟
اینها موضوعات مناسبی هستند که میتوانند در هر کمپین انتخاباتی قدرتمند، به شکل موفقیتآمیزی استفاده شوند. هدف هم اذیت کردن ترامپ و ارائه تصویری ضعیف از اوست و تیرهایی برای شلیک به سمت ترامپ در اختیار رقبای دموکراتش قرار میدهد. همزمان این احساس که آمریکاییها را کسی نمیخواهد عمیقتر شود، به ویژه آنکه پیش از حمله به پایگاه کرکوک حملات دیگری از جمله حمله به عین الأسد چهار روز پس از سفر معاون رئیسجمهوری به آنجا، صورت گرفته بود.
ایرانیها و شبهنظامیانی که به پایگاه آمریکایی حمله موشکی کردند، از یاد بردند که کشتن آمریکاییها شانس ترامپ را تقویت میکند که به شدت واکنش نشان داده، بدون اینکه هزینه انتخاباتی برایش در پی داشته باشد و همزمان هم خود را به صورت حامی آمریکاییها در هر مکان نشان دهد و این امر زمین زدن او در داخل آمریکا را دشوارتر میکند. زمانی که به سفارت آمریکا در بغداد حمله شد، ترامپ به شدت واکنش نشان داد، زیرا که نمیخواست داستان کنسولگری آمریکا در بنغازی و کشته شدن کریستوفر ستیونز، سفیر آمریکا تکرار شود؛ رسوایی که دامن هیلاری کلینتون، نامزد انتخاباتی دموکراتها که در آن زمان وزیر امور خارجه اوباما بود را گرفت.
این بازی هنوز در آغاز خود قرار دارد و در ماه نوامبر آینده به پایان میرسد. ایرانیها میکوشند که ترامپ را تضعیف و رقباش را در انتخابات پیشرو تقویت کنند و همزمان فشار بیشتری اعمال کرده تا تصمیم خروج نیروهای آمریکایی از عراق به شکل کامل اتخاذ شود، و این موضوعی دور از ذهن است و در مقاله دیگری باید به آن پرداخت.
ضربات اخیر ممکن است آغاز رویکردی روشن از سوی ترامپ را در پی داشته باشد که سبب شود او پس از انتخابات که دیگری چیزی برای حساب و کتاب ندارد و حمایت جمهوریخواهان را نیز دارد، ابایی از استفاده از نیروی نظامی نداشته باشد؛ رویکردی متفاوت از کسی که با عصبانیت توئیت میکند و یا رویکرد شخصی که انگار در جریان نیست و او همه این رویگردها را به دلایل انتخاباتی در پیش گرفته بود. رویکرد جدیدی که شاید ترامپ در پیش بگیرد، بیشترین چیزی است که ایرانیها و حامیانشان را میترساند؛ حامیانی که به شکل عملی به کمپین جو بایدن میپیوندند به این امید که سالهای طلایی که در دوران اوباما تجربه کردند را این بار در دوران معاونش تجربه کنند.
مترجم: ضیاء ناصر