سعودی در ماههای گذشته مورد حمله رسانهای عجیب، بیسابقه و شدیدی قرار گرفت، اما این حملات ریاض را ناچار به دست کشیدن از برنامههای اصلاحات اجتماعی و اقتصادی نکرد. درست در همان زمانی که طوفانی از حملات و انتقاداتی از هر سو به سوی سعودی روانه شده بود، گامهای بزرگی برداشته شد. گفتمان افراطگرایی که سعودی دهها به آن دچار شده بود، در زمان کوتاهی پس زده شده و مبلغان تحریک از صحنه حذف شدند. زنان سعودی خودروهای خود را راندند و حقوق زیادتری به دست آوردند؛ زیادتر از آنچه همگان انتظار داشتند. تغییرات ریشهای در زمینههای سرگرمی، فرهنگی و آثار باستانی رخ داد. علاوه بر این تحولات سیاسی اقتصادی و پروژههای بزرگی کلید خورد که ما را با ماهیت سعودی جدید که در جلوی چشمان ما در حال شکلگیری است، آشنا میکند.
با این همه، هر داستانی هر چند ناخوشایند، جوانب مثبتی نیز دارد و عزم سعودی و به ویژه ولیعهد این کشور در به انجام رساندن پروژه به مدرنیزهسازی تحت هر شرایطی از جمله این جوانب مثبتی بود؛ تغییراتی که صحنه را نه با تبلیغات و حملات رسانهای، بلکه با دستاوردهای واقعی تغییر داد. در هفته گذشته برخی از این دستاوردها را دیدیم و حتی رسانههای خشمگین از سعودی نیز لهجه تند خود را تغییر داده و پوشش مثبتی و شادی از تصمیمات تاریخی اخیر که حق سرپرستی زنان و حقوق آنها در زمینه سفر و کاری و دیگر حقوق دادند.
روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی طولانی به اهمیت تصمیمات به این است که در چارچوب خواست ولیعهد سعودی بر گشایش و مدرنیزهکردن کشورش است. روزنامه گاردین نیز با تغییر گفتمان گفت که این تغییرات در سعودی جدیدی نیستند ولی از زمان روی کار آمدن ولیعهد از مقابله با تندروها گرفته تا پیش رو برداشتن موانع قدیمی که پیش روی زنان بودند، با شیب مناسبی در حال پیشرفت است.
اینگونه تحولات را قابل توجه میدانیم، به ویژه پس از صحنههای منفی و پوششهای رسانهای نامتوازن. دیدیم که تصویر دختری سعودی که به شاهزاده محمد بن سلمان ادای احترام میکند، بیشتر از همه در رسانههای بینالمللی منتشر شد و بر تاریخی بودن و جهانی بودن این تصمیمات صحه گذاشت. واضح است که این گامی بزرگ در مسیر پیشرفت مدنی است و با توجه به اهمیت سعودی، به شکل گستردهتری روی منطقه تاثیر خواهد گذاشت.
موضوع مهمی وجود دارد که به نظرم باید به آن دقت کرد و آن این است که سعودی علیرغم همه دشواریها، مسیر صحیح را انتخاب کرد و خود از افتادن در دام این احساس که مورد هدف و ظلم رسانهای و سیاسی قرار گرفته، دور نگاه داشت؛ موضوعی که کشورها و دولتهای دیگری در آن افتاده و برای کشورها و ملتهایشان نوعی از احساسات سیاه به همراه داشته و احساسی دشمنی را در آنها دامن زد؛ احساسی که موضوعاتی نظیر توهم توطئه و مورد هدف قرار گرفتن، در آن رشد میکند.دیدهایم پس از این موضوع به کرات رخ داده که کشورها منزوی شده و به تفکر احساس مورد ظلم و ستم قرار گرفتن دچار شدهاند و معمولا براساس گمان یا احساس واقعی ظلم، تصمیمات اشتباهی میگیرند. برخی از کشورهای ناکارآمد از این احساس ظلم به عنوان اهرمی برای توجیه ناکامی اقتصادی و سیاسی خود بهره برده و با استفاده از آن دشمنانی برای خود تراشیده تا با دشمنی با آنها برای خود مشروعیت کسب کنند.
سعودی راه دیگری در پیش گرفت و این به واقع جالب توجه است. هیچ اظهار نظری یا سختی که از آن بتوان تلخی و خشم از هجوم شدیدی که دشمنانی چون قطر و ترکیه و گروههای ایدئولوژیک افراطگرا در آن نقش داشتند، مطرح نشد؛ گروههایی که تماما در مقابل نگرش مدرنی که شاهزاده محمد بن سلمان آن را رهبری میکرد، ایستاده بودند. به باور من همه اینها ناشی از یک چیز است و آن نگاه امیدوارانه به آینده و فرهنگ عملی رهبری سعودی است که هر روز بیدار شده، همه این حملات را میبیند، آنها را کنار شده و کار خود را آغاز میکند.علاوه بر این خواست جدی در زمینه گشایش و ادغام در جامعه جهانی و دوری از انزوا و گوشهنشینی و چشمانداز 2030 سعودی نیز در این زمینه کمک کردهاند.
سال گذشته در گفتگو با مجله «ذ آتلانتیک» شاهزاده محمد بن سلمان گفت که سعودیها خواهان محافظت از هویت خاص خود هستند و همزمان میخواهند بخشی از فرهنگ جهانی باشند. درس مفیدی که از همه اینها میتوان گرفت این است که سعودی راه صحیح را انتخاب کرد روی بخش روشن و نیمه پر لیوان تمرکز کرد و قربانی ستمگری نشد، علیرغم اینکه دشمنانش عامدانه همه تلاش خود را برای راندن سعودی به این مسیر به کار بردند، اما سعودی مسیر مخالف را در پیش گرفته و علیرغم طوفان مسیر خود را تغییر نداده و به سرانجام رساندن پروژههایش پرداخت.
ترجمه: ضیاء ناصر