دو گروه وارد نبرد سرنوشتسازی شدند که آمریکا را به ادامه توافق هستهای با ایران وادارند. گاهی انگیزه این دو گروه [برای تحقق این هدف] از خود ایرانیها بیشتر بود. گروه اول اروپاییها و گروه دوم آمریکاییها بودند که بیشتر از دموکراتها و به ویژه جناح باراک اوباما، رئیسجمهوری سابق آمریکا و پدرخوانده برجام هستند. اهداف این دو گروه اگر چه با هم شباهتهایی دارند، اما انگیزههای دو گروه متفاوت است.
در سطح اروپا، ترزا می، نخستوزیر بریتانیا، دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا را با تلاشهایش برا تغییر موضع او خسته کرد. او در مدت زمان کوتاهی، پس از آنکه بوریس جانسون، وزیر امور خارجهاش را راهی کاخ سفید کرد، شخصا 12 بار با ترامپ تماس گرفت. برای اولین بار شاهد این امر بودیم که او دیپلماتهای کوچک را در خاورمیانه بسیج کرد تا از برجام میان مردمی دفاع کنند که اغلب آنها به دلایل نتایج آزاردهنده این توافق از آن ناراضی بودند. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نیز به کاخ سفید رفت و بسیار کوشید ترامپ را از کنار گذاشتن برجام منصرف کند.
سفر رمانتیکی که در یادها ماند و پایان خوشی نداشت، سفر امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه به آمریکاست؛ مکرون که میتوان در غیاب اوباما، او را نظریهپرداز جدید برجام دانست. او در سفر به واشنگتن دلایل معروفش را تکرار کرد و برای تحت تاثیر قرار دادن شخصیت احساسی رئیسجمهوری آمریکا شیوه روبوسی، در آغوش کشیدن و دست دادن را به کار برد. اما همه تلاشهای اروپایی بینتیجه ماند و ترامپ تصمیم به خروج از توافق هستهای گرفت و در سخنرانیاش اعلام کرد که همه این توافق براساس دروغ منعقد شده است.
ادعای جان بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ گفت که ترامپ در آخرین لحظه تصمیم به خروج از برجام گرفت، را نمیتوان باور کرد. در نتیجه دریافت گزارشهای خبری متعدد روشن شد ترامپ زمانی تصمیم به خروج از برجام گرفت که تیم خود را بازسازی کرد و کبوترهای ترسو را به ویژه رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه سابق که دوباره ترامپ را از پاره کردن برجام منصرف کرده بود، کنار گذاشت. اروپاییها میگویند که مذاکرهکنندگان آمریکایی در این اواخر به خیال راحت و بدون باور کافی به موضوع مذاکره میکردند، زیرا که آنها فهمیده بودند رئیسشان پیشاپیش تصمیم به خروج از برجام گرفته است.
اگر رئیسجمهوری آمریکا تصمیم به خروج از برجام گرفته بود، چرا اجازه داد رهبران اروپایی بارها به او مراجعه کرده و التماس کنند. محتملترین تفسیر این است که او میخواست قدرت آمریکا را به رخ بکشد، قدرتی که او در خود و در دولتش نمایان میبیند و به شکل مستمر دولت قبلی را به ناتوانی تحقیرآمیز متهم میکند. این بار اولی نیست که او با اروپاییها چنین میکند. او از توافق پاریس در زمینه آب و هوا خارج شد، تهدید کرد که مالیات کالاهای اروپایی را افزایش دهد و آلمانها را تهدید کرد تعرفه گمرکی 35 درصدی روی خودروهای آلمانی در بازار آمریکا وضع کند. با این حال توافق هستهای بدترین نوع تحقیر بود، تا جایی که یکی از رهبران عالیرتبه در اتحادیه اروپا را واداشت بگوید: «باید از رفتار کردن مثل احمقها دست برداریم». مرکل نیز روز گذشته گفت: «آمریکا از حمایت نمیکند..و باید به خودمان تکیه کنیم.»
انگیزههای این تلاش اروپاییها آمیختهای از نظریههای سیاسی صرف و موضوعات اقتصادی بزرگ است. علیرغم تحولات بسیار در دنیای واقعی، جدل سیاسی آنها تفاوتی با جدل دولت پیشین آمریکا ندارد. اصل این نظریه که به نظر صحیح و بینقص میرسد این است که توافق هستهای در درهمتنیده شدن ایران با جهان و تقویت جریان اصلاحطلب و در نتیجه خاموش شدن شرارههای بحران و انتشار صلح نقش خواهد داشت. این چیزی است که ما شاهد نقطه عکس آن بودیم. تقریبا همگان میدانند که پولهای آمریکا که با صندوق آورده شده و همچنین سرمایهگذاریهای اروپا، رفتار خطرناک رژیم ایران را تشویق کرد و باعث گسترش هرج و مرج و نابودی صلح اقلیمی در منطقه شد. گذشته اروپاییها چندان به نفع آنها نیست. آنها در مقابل تهدید نازیها، به جای اینکه به قراردادهای صلح حتی از نوعی که چامبرلین آن را جشن گرفت، بیاندیشند، تصمیم گرفتند با قدرت عمل کنند و زمانی که معاون هیلتر به سمت بریتانیا پرواز کرد تا راهحلی صلحآمیز بیابد، به سلول انفرادی انداخته شد. آنها در مقابل ماشین جنگی استالین نیز زمانی طولانی مبارزه کردند. آنها همچنین با انگیزهای بالا، میل ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه برای توسعه را به چالش میکشند.
دلیل دیگر جوانب اقتصادی است که اروپا خواهان نگاه داشتن آنها با ایران است و این کشورها به روشنی اعلام کردند که برای محافظت از منافع شرکتهایشان خواهند کوشید؛ شرکتهایی که بعد از توافق هستهای، برای سرمایهگذاری در ایران شتافتند. حجم رابطه تجاری آلمان و ایران به سالانه 4 میلیارد دلار رسید و شرکت فرانسوی رنو تنها در سال گذشته 60 هزار خودرو به ایران ارسال کرد. شرکت فرانسوی توتال نیز بزرگترین سرمایهگذار خارجی در صنعت نفت و گاز ایران است. واکنشهای عصبانی اروپا در پس خود دلیلی دارد. ادامه تجارت با ایران، خطرات بزرگی برای تجارت اروپاییها با ایالات متحده آمریکا دارد. وزارت خزانهداری آمریکا حتی پیش از خروج ترامپ از برجام، بسیاری از برنامههای بانکهای اروپایی برای تامین مالی پروژهها و قراردادهای متعددی در داخل ایران را، به دلیل مخالفت با شروط توافق هستهای ناکام گذاشت.
گروه آمریکای که با خروج ترامپ از برجام مخالف است، تلاشهای زیادی کرد تا از بر باد رفتن تنها میراث باراک اوباما در سیاست خارجی جلوگیری کند. این یکی از مهمترین انگیزههای آنها بود. آنها همه ابزارهای ترساندن و حملات رسانهای را برای منصرف کردن رئیسجمهوری آمریکا از اتخاذ این تصمیم به کار گرفتند. پس از خروج آمریکا از برجام نیز شاهد اظهارنظرهای خشمگینی از سوی آنها بودیم به شباهت زیادی به اظهارنظر مقامات ایرانی داشت. علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران نیز این اتهامات را تکرار کرد و گفت که ترامپ توان ذهنی کافی برای رهبری و مدیریت را ندارد. این همان اتهامی است که در قلب تبلیغات، چپهای آمریکا قرار دارد. پس از خروج از برجام آنها با عصبانیت و ناراحتی اظهار نظر کردند. از جمله آنها جان بریتان، رئیس اسبق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا بود که در توئیتر نوشت: «ترامپ درباره توافق هستهای دروغ گفت و اعتماد بینالمللی به تعهدات آمریکا را تضعیف کرد. او نزدیکترین همپیمانان ما را دور و تندروها را تقویت کرد. او بیش از یک دلیل در اختیار کرهشمالی قرار داد تا کلاهکهای هستهای را نگاه دارد. این دیوانگی خطری برای امنیت ملی ماست.»
برینان شخصیتی آشفته و شتابزده است که هیچ حس حکمتی ندارد و سخنانش نشانگر خشم فراگیر او از دولت دونالد ترامپ است که تصمیمش برای خروج از توافق هستهای، تصمیمی تاریخی برای این دو گروه است و برای رژیم آخوندهای تهران.
مترجم: ضیاء ناصر
12 تماس ترزا می با دونالد ترامپ
** مقالات منتشر شده تنها نظر نویسندگان آنها را منعکس میکند.