سوای اینکه این اعتراضات در ایران بە نتیجە مطلوب خواھد رسید یا نە، بە دور از اینکە معترضان لیدر داخلی و خواستە مدون و نوشتەای ندارند، و فارغ از اینکە ھیچ جریان داخلی خود را صاحب این معترضان نمیداند، یا انگیزە یا توانایی مصادره بە مطلوب کردنشان را ندارد، اما شعارھای معترضان و تزریق بیرونی بعضی از شعارھا و جھش شعارھا از اقتصادی بە سیاسی، تغییر شعارھای اصلاحی سیاسی، بە کنار زدن ھمە تاروپود این سیستم، شاید نقشە راھی را برای آیندە ایران در ذھنھا متصور کند.
اینکە این اعتراضات شکل یک انقلاب را دارد یا نە و یا حتی جنبش مدون و ھدفمند مدنی است؟ خود بحثی جدا و وقتی دیگر را میطلبد. اما اگر شعارھای سلطنتطلبھا، مجاھدین خلق و جنبش سبزیھای خارج از ایران را کە نمودشان بعضا در میان معترضان دیدە میشود، بە امری واقعی و نقشە راھی سیاسی تبدیل شود، سئوال اصلی این است کە ملیتهای ایران خواھند پذیرفت؟ و با بیانی روشنتر آیا ملیتهای داخل جغرافیایی بە نام ایران باید بە دنبال چنین شعارھایی بروند یا خیر؟
شعارھا تا اقتصادی بود قطعا ھمەگیر بود، تا زمانی کە خواھان سیستمی سکولار و غیر مذھبی باشند ھمە میپسندند، اما وقتی برای آیندە سیاسی و سیستم سیاسی ایران ھمان خوابھای حال و حتی گذشته در ذھنھا متبلور میشود، و بر ناقوس سانترالیزم و ایران یک پرچم و یک ملت بدمند، دیگر تفاوت حال با چنین آیندەای برای ملیتهای دیگر بسیار کمرنگ خواھد بود. بە بیان سادەتر آخوندی عمامە بەسر کە تشیع را ابراز مرکزگرایی و نادیدە گرفتن تنوعات ملی میکند، با آخوند کراواتی کە نوستالیژیای پھلوی را دستمایە آیندە ایران میکند، تفاوت چندانی ندارد. شواھد ھم آشکار و دلایل ھم بیشمار ھستند، تقریبا ھمە کردھا، عربھا، بلوچھا، آذریھا و ... از دست آنانی کە میخواھند لیدری این جریانھا را بەدست بگیرند خوردەاند. حتی مشروطیت و پھلویھای اول و دوم، اساسنامە مجاھدین خلق و جنبش سبزھای خارج از ایران با جمھوری اسلامی ایران نقطه جوھری مشابھی دارند، و آن تقدس مرزھای ایران و توھم یک جغرافیا، یک پرچم و یک ملت است.
کردستان، عربستان، بلوچستان و ... واقع در جغرافیای ایران سالھاست کە در فقر و فلاکت فزایندەای زندگی میکنند، پایین بودن شاخصهای توسعە در این مناطق و بالا بودن آمار بیکاری و کاھش درصد امید بە زندگی در این مناطق مرزی امری است کە مسئولین بالای ایران انکار نمیکنند، اگرچە شمارەھا وضعیت اسفناکتر کردستان و بلوچستان و عربستان را در مقایسە با قسمتھای دیگر ایران را نشان میدھد، اما میشود فقر را درد مشترک ھمە ملیتهای داخل ایران نام نھاد و ھمیشە ملیتهای به حاشیە راندە شدە بهخاطر فقرشان انزجار خود را از این حکومت نشان دادەاند و پیشتر اعتراضات خود را شروع کردەاند و قربانی ھم دادەاند و در این اعتراضات اخیر ھم این حاشیە متن بزرگی بودند و ھستند.
اما اگر بحث بر سر آیندە سیاسی ایرانی باشد کە تاریخی مملو از ستم و انکار در برابر ملیتهای دیگر داشتە، ملیتهای واقع در ایران ھم حتما ندای دیگری سوای از شعارھای کنونی خواھند داشت. شعارھایی کە خواھان شکوە و عظمت ایران پارسی بدون در نظر گرفتن تنوعات ملی باشد، ھمان آش و ھمان کاسە سە قرن گذشته میشود.
تفاوتھای ایران پھلوی با ایران اسلامی بیشتر تفاوت در سبک زندگی متروپلھا است، تفاوت در نحوە سیاست خارجی و تغییر دادن ھمپیمانیھای خارجی است، یکی شرقی، دیگری غربی است. در ھر دو سیستم نشانەھای مشھود دیکتاتوری دیدە میشود، یکی ولایت مطلقه فقیه، دیگری ولایت مطلق دربار، و قدرتمند کردن مرکز با ھر وسیلە و از ھر راھی نقطه تشابەشان است، حتی پھلویھا تاریخ شروع پروژە ھستەای را بە زمامداری خودشان برمیگردانند، و نوستالژیای ایران مقتدر نظامی ریشە در تفکرات پھلوی اول دارد. و این تفاوتھا برای مجاھدین و شاید جنبش سبزیھا ھم وجود دارند، ھمە آنھا نگاهی متفاوت بە سبک زندگی روزمرە (مذهبی یا مدرن)، بە بازیھای سیاسی منطقهای و جھانی و شاید بعضا برنامەھای اقتصادی دارند و دیگر ھیچ.
ملیتهای دیگر واقع در ایران بە غیر از فقر و توسعە نامتوازن کە درد مشترک بیشتر مردم است، از فقر سیاسی و توسعە نامتوازن سیاسی و فرھنگی و تاریخی در عذاب ھستند، ما از ستم ملی باحجاب و بیحجاب در ھراسیم و سانترالیزم با کراوات و بیکراوات را قطعا نباید بخواھیم. برای کرد، عرب و بلوچ و ... ایران مرکزگرای آیندە ھیچ تفاوت ماھوی با ایران کنونی نخواھد داشت، ایرانی کە حق تعیین سرنوشت سیاسی را بە ملیتهای دیگر ندھد، تنھا سبک زندگی اجتماعی را تغییر دادە است، نە کمتر و نە بیشتر. پس ایران آیندە باید حق ایرانی نبودن را برای ھمە محفوظ نگە دارد، ایرانی بدون فوبیا از آنھایی کە نمیخواھند ایرانی باشند، و نگاە مرکزنشینان را بە حال و آیندە ندارند، اگر این چنین شد کە ھمە انقلاب را احساس و درک میکنند و اگر نشد مانند انقلاب سال 1979 باید روز بعد آمدنشان تدارک رفتنشان را ببینند.
تمام مقاله هاى منتشر شده تنها بازتاب دهنده نظر نويسنده آن است**