حکومت عراق میخواهد سیاستهای پادشاهی سعودی در قبال عراق را تغییر دهد یا سفیر آن کشور در بغداد ثامر السبهان را؟ تغییری برای صحه گذاشتن بر چیزی که دیگر نیاز به اثبات ندارد؛ اینکه عراق تابع ایران شده و این پیامی است که به نظر میرسد حکومت بغداد میخواهد آن را به همه کسانی که موضوع به آنها ارتباط دارد، ارسال کند. محتوای پیام، موضوع یک سفیر معین در بغداد نیست، بلکه موضوع مرتبط با سیاستهای پادشاهی سعودی در عراق است که کاملا خطرات آنچه در عراق رخ میدهد را درک کرده است.
آشکار است که فراتر از درخواست بیشرمانه عراق برای تغییر سفیری که درباره مداخله ایران در آن کشور و سیطره شبهنظامیان مذهبی بر همه امکانات و موسسات دولت، چیزی جز آنچه عیان است، نمیگوید. این دخالتی است که هر روز حیدر العبادی نخستوزیر فعلی، که تفاوتی با خلفش نوری المالکی ندارد، آن را ابراز میکند؛ نوری المالکی که وظیفه تغییر عراق به مستعمرهای ایرانی را به عهده داشت.
دلیل آشکار مستعمره شدن عراق این است که یک نظامی ایرانی به نام قاسم سلیمانی و فرمانده سپاه قدس، شبهنظامیانی عراقی به نام حشد شعبی را در نبردهایی در داخل عراق فرماندهی کند. چگونه میشود کشوری مانند پادشاهی سعودی در قبال تغییر عراق سکوت کند؟ عراقی که در گذشتهای نه چندان دور یک دولت عربی بود و حالا، به معنای واقعی کلمه، مستعمرهای ایرانی شده است. چگونه دولتی مانند پادشاهی سعودی همه پیامدهای این تغییر و تاثیرات آن بر امنیت ملی خود و توازن منطقهای را نادیده بگیرد؟
حکومت عراق اصرار دارد که موضوع مستعمره شدن را بیپرده و آنگونه که هست نشان دهد و این موضوع به حساب دولت عبادی که به ویژه از طریق وزیر امور خارجه خود، ابراهیم الجعفری که به شکلی کورکورانه در مسیر ایران حرکت میکند، نوشته میشود.
لذا دور از انتظار نیست که سفیر سعودی در بغداد موضوعات را آنگونه که در عالم واقع هست مطرح کند. موضوع به یک سفیر سعودی به نام ثامر السبهان مرتبط نیست. هر سفیر دیگری بود نیز به همین روش عمل میکرد. او در قالبی شفاف و بر اساس رهنمودهایی که برای او تعیین شده و بدون کم و زیاد، سیاستهای عمومی کشوری که آن را نمایندگی میکند، شرح میدهد. آیا سفیری وجود دارد که بتواند سخنان و رفتارهای مشخصی را از خانه پدرش بیاورد؟
اگر حکومت عراق خواهان فهمیدن موضع پادشاهی سعودی درباره آنچه در عراق رخ میدهد است، قبل از هر چیز نیاز است ثابت کند که خود حکومت یک کشور مستقل است و نه یک دنبالهروی صرف سیاستهای ایران. آیا حکومت عراق می تواند چنین کند؟ این سوال اساسی است و پرداختن به موضوع سفیر سعودی، بدون در نظر گرفتن اینکه نام آن سفیر چه باشد، چیزی جز تلاشی برای فرار از واقعیت و شانه خالی کردن از وضعیتی که عراق از آن رنج میبرد، نیست.
پس از درخواست تغییر سفیر سعودی، دیگر کسی درباره عمق فاجعهای که عراق به آن دچار شده است شک نمیکند؛ فاجعهای که نتیجه دخالت های ایران در عراق پس از اصرار بوش پسر برای جنگ در سال 2003، است. آنچه امروز شاهد آن هستیم نتیجه آن جنگ است که ایران در همه ردهها در آن مشارکت کرد. شریکی که نه تنها تسهیلات نظامی در اختیار ایالات متحده قرار داد، بلکه در طراحی آینده عراق بر اساس معیارهای مذهبی و طایفهای نیز مشارکت کرد.
شاید باید بار دیگر کنفرانسی را بررسی کرد که با حضور اپوزیسیون عراق در دسامبر 2003 در لندن، برای توافق درباره مبانی که نظام جدید عراق، پس از آنکه آمریکا صدام را براندازد، بر اساس آنها پایهریزی خواهد شد، برگزار شد. این کنفرانس با حمایت آمریکا و ایران در لندن برگزار شد و هیات اپوزیسیون عراق در آن زمان، با یک هواپیما از تهران به لندن آمدند و نمایندگانی از شیعیان و کردها در آن پرواز بودند. هدف از برگزاری آن کنفرانس، توافق درباره بیانیهای، درباره "اکثریت شیعه" و "فدرالیسم در عراق پس از صدام" بود. همه آنچه ایران از آن کنفرانس میخواست، بیانیهای بود که عبارت "اکثریت شیعه در عراق" را در خود داشته باشد و این هزینهای بود که ایران در قبال اجازه به "مجلس اعلای انقلاب اسلامی " برای مشارکت در کنفرانس، پرداخت.
آنچه امروز میبینم فصلی دیگر از دستدرازی ایران به عراق است که شامل دفاع از گروهی خاص برای مانور در عراق و اعتراض به وزیر کُرد اقتصاد عراق، هوشیار زیباری است. کسی که تلاش کرد، وزیری برای همه عراقیها باشد. امروزه آشکار است که تلاشهایی برای اخراج زیباری از حکومت در حال اجراست تا ثابت کند آنکه حاکم عراق است حشد شعبی یا همان سپاه پاسداران ایران است.
درخواست تغییر سفیر پیامی تنها به پادشاهی سعودی نیست بلکه پیامی به همه جهان عرب و قدرتهای منطقهای و در راس آنها ایالات متحده است. مفهوم پیام این است که همانگونه که سپاه پاسداران تحت عبای ولی فقیه بر ایران حکومت میکند، حشد شعبی نیز که مجموعهای از شبهنظامیان تابع احزاب عراقی هستند برای ایران کار میکنند و بر عراق حکومت میکند.
به واقع عراق تبدیل به جایی دیگر شده است. افتتاح سفارت پادشاهی سعودی در بغداد و اعزام سفیر آن کشور به پایتخت عراق، با هدف بررسی و واقعیتسنجی این موضوع انجام شد. شاید هدف از برآمدن داعش در عراق، برکشیدن حشد شعبی بود تا ایرانیان بتوانند با استفاده از انگیزههای مذهبی پروژه سیطره بر عراق را به سرانجام برسانند.
علیرغم اینکه گناه سفیر سعودی این بود که او دست روی زخم عراق گذاشت، لیکن موضوع تنها تغییر یک سفیر عربی در بغداد نیست بلکه موضوع، گرفتن انتقام از بغداد است؛ بغدادی که در طول تاریخ شهری برای همه عراقیها از همه مذاهب و نژادها و گروهها بود.
پس از آنکه ثامر السبهان سقوط بغداد در دست تهران و حشد شعبی که نسخه عراقی سپاه پاسداران است را برملا کرد و این واقعیتی نیست که بر کسی پوشیده باشد، این سوال به شکل پررنگ مطرح می شود: آیا عراق خواهد توانست روزی بغداد را پس بگیرد؟ بغداد سنی، شیعه، مسیحی، عربی، کرد، ترکمانی و... را؟
بار دیگر یادآوری میکنم درخواست تغییر ثامر السبهان بیش از آنکه درخواستی برای تغییر یک سفیر باشد، تلاشی است برای تغییر شهری به شهری دیگر، از طریق همه شیوههای پاکسازی نژادی و مذهبی و طایفهای.
آیا این همان چیزی نیست که این روزها در "حمص" در حال انجام است پس از آنکه در دمشق انجام شد. "داریا" شاهد زنده این فعالیتهای پاکسازی است، که در نهایت در خدمت پروژهای کاملا مشخص است و هدف از آن استیلا بر شهری عربی در شرق جهان عرب است.
ترجمه: ضیاء ناصر