چگونه اسپیلبرگ پیام «پارک ژوراسیک» را تغییر داد؟
به خاطر خودخواهی اساطیری جان هاموند، مایکل کرایتون در نهایت عدالت ادبی را در باب این شخصیت محوری داستانش اجرا میکند
«پارک ژوراسیک» یکی از محبوبترین کتابهای مایکل کرایتون، نویسنده فقید آمریکایی است، که استیون اسپیلبرگ، کارگردان هالیوودی، با دایناسورهای دیجیتالیاش آن را به یکی از مشهورترین فیلمهای تاریخ سینما بدل کرد. با این وجود، اقتباس سینمایی تغییراتی در داستان ایجاد کرد که معنای آن را از بنیاد تغییر داد.
کرایتون هنگامی که در سال 1990 «پارک ژوراسیک» را منتشر کرد، پیشاپیش به نامی بزرگ در حوزه ادبیات علمی-تخیلی تبدیل شده بود. داستانهای او غالباً از تحولات علمی معاصرش نشات میگرفتند، و آنچه را که اخیراً به واقعیت تبدیل شده بود را به قلمرو داستان میکشیدند. پارک ژوراسیک، با تمرکز بر مهندسی ژنتیک، از همین فرمول سرچشمه میگیرد.
جان هاموند، بنیانگذار پارک ژوراسیک، در کتاب کرایتون سرمایهداری جاهطلب و منفعتطلب است، که تمام ناکامیهای پارک دایناسوری خود را به گردن این و آن و تصادفهای پیشآمده میاندازد. او چنان خودخواه و بیخیالِ جان و رفاه دیگران است که پس از فجایعی که در جریان داستان در پارک اتفاق میافتد، اعلام میکند قصد دارد پارک را با تغییراتی بازگشایی کند.
به خاطر همین خودخواهی اساطیری هاموند، کرایتون در نهایت «عدالت ادبی» را در باب این شخصیت محوری داستانش اجرا میکند. هاموند پس از پشت سر گذاشتن بحرانهایی که در کتاب شرحش آمده، با خیرهسری قصد خود مبنی بر بازگشایی پارک را اعلام میکند، و بعد میرود در پارک – که فکر میکند دوباره امن شده – قدمی بزند. در اینجاست که پایش پیچ میخورد، سُر میخورد و در درهای سقوط میکند، و در آنجا خوراک «کامپی»های کوچکی میشود که او را ذره ذره و زنده زنده میجوند و فرومیدهند.
از سوی دیگر، هاموندِ فیلم اسپیلبرگ، با بازی هنرپیشه فقید بریتانیایی ریچارد اَتنبارو، پیرمردی خوشنیت و دوستداشتنی است که رویاهای جسورانهای برای بازگرداندن دایناسورها به حیات دارد تا بچهها بتوانند از نزدیک این موجوداتی که میلیونها سال پیش منقرض شده بودند را ببینند، و پژوهشگران بتوانند از نزدیک درباره آنها تحقیق کنند. هاموندِ فیلم گرچه در بحران و کشتاری که در پارک ژوراسیک روی میدهد مقصر است و این را کتمان هم نمیکند، اما در پایان فیلم بابت غرورش توبه میکند، و در اعتراف به شکست خود، به نوعی رستگاری میرسد.
بدین ترتیب، در جایی که هاموندِ کرایتون نمادی از سرمایهداری افسارگسیخته و بیتوجهیاش به اخلاقیات در سایه تواناییاش در انجام کارهای خطیر است؛ هاموندِ فیلم نمادی تراژیک از خواست انسانهای خوشنیت برای انجام کارهای بزرگی است که بعضا از دستشان خارج شده و به فاجعه میانجامد.
-
بهمن قبادی خواستار شرکت «تیم پناهندگان» در جشنواره سینمایی اسکار شد
قبادی: «منِ ایرانی، از دست رژیم اسلامی نمیتوانم در کشور خودم زندگی کنم، فقط به این خاطر که حقوق خودم و آزادی بیان را طلب کردم.» گوناگون -
پایان انتظار برای دورهمی بازیگران سریال «فرندز»
خبر این دورهمی، به سرعت به یکی از ترندهای اول توئیتر تبدیل شد گوناگون -
ستاره هنگکنگی در اولین فیلم هالیوودی روی پرده سینما میرود
لیونگ: هیچوقت در نقش یک اَبَربدمنِ آسیایی بازی نکرده بودم. این فرصتی بود تا کاری برای آسیا انجام بدهم. با خودم گفتم چرا که نه؟ گوناگون