بازگشت «حماسه گیلگَمِش» به عراق
بخشی از لوح گِلی مربوط به کتابخانه سلطنتی آشوربانیپال در سال 1991 از موزهای در عراق به سرقت رفته بود
یونسکو، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد اعلام کرد، یک لوح میخی عتیقه 3500 ساله که بخشی از حماسه گیلگَمِش یا گیلگامش را در بر دارد، روز پنجشنبه 23 سپتامبر به عراق مسترد خواهد شد.
این لوح بینظیر در سال 1991 از یک موزه در عراق سرقت و به آمریکا قاچاق شد.
باستانشناسان در دهه پنجاه از قرن گذشته یک گنجینه تاریخی بسیار مهم از جمله این لوح ارزشمند مربوط به کتابخانه سلطنتی آشوربانیپال، از پادشاهان تمدن آکد را در عراق کشف کردند.
کتابخانه مذکور شامل هزاران لوح گِلی و متون تاریخی دیگر بود که به خط آکدی نگاشته شده بودند. این کتابخانه که در استان نینوای عراق کشف شد، بهنام «آشوربانیپال» آخرین پادشاه تمدن آکد نامگذاری گردید.
کتابخانه سلطنتی آشوربانیپال توسط سر «آستن هنری لایارد»، جهانگرد و باستانشناس نامدار بریتانیایی و «هرمز رسام»، همکار آشورشناس او و از اهالی شهر موصل کشف شد.
جورج اسمیت، باستانشناس متخصص دوره آشوری با مطالعه تعدادی از الواح گِلی کتابخانه آشوربانیپال، آنها را در سال 1873 برای موزه بریتانیا ترجمه کرد. وی سپس ترجمه دقیقتری از آن الواح را در میان سالهای 1875 و 1876 منتشر کرد.
تاریخ حماسه گیلگَمِش
با ترجمه این الواح، جهان با شخصیت تاریخی گیلگَمِش، پادشاه اوروک سومری آشنا شد. این پادشاه که نقش اصلی را در حماسه گیلگَمِش برعهده دارد، از مهمترین اسطورههای بینالنهرین بهشمار میرود.
حماسه گیلگَمِش، یک شعر حماسی از ادبیات بینالنهرین است و هماکنون بهعنوان قدیمیترین اثر بزرگ ادبی و دومین متن مذهبی مهم باقی مانده از آن دوران پس از متون مذهبی اهرام مصر محسوب میشود.

قدیمیترین نسخه از این حماسه، به قرن هجدهم قبل از میلاد باز میگردد. اما سن-لگی-ونینی نویسنده و محقق آثار تاریخی، نسخهای دقیقتر از حماسه گیلگَمِش به زبان اکدی که بین سدههای سیزدهم و دهم پیش از میلاد منتشر شده بود را مجددا گردآوری کرد.
گیلگَمِش و راز جاودانگی
قسمت اول حماسه مذکور درباره گیلگَمِش، پادشاه تاریخی اوروک و دوستش انکیدو است.
پس از اینکه انکیدو به اذیت و آزار مردم اوروک پرداخت، خدایان به ندای این مردم پاسخ دادند و گیلگَمِش، مردی قوی هیکل را از گِل آفریدند که در جنگل زندگی میکرد و به حمایت حیوانات از شکارچیان میپرداخت.
برای مواجهه با انکیدو، شکارچیان به گیلگَمِش شکایت کردند و از او خواستند که آنها را از شر این مرد وحشی خلاص کند.
گیلگَمِش به امید پایاندادن به این مشکل، یکی از زنان خدمتکار خود را برای تحت تاثیر قراردادن انکیدو به سوی او فرستاد. انکیدو خیلی زود تحت تاثیر این زن قرار گرفت و با او به اوروک بازگشت؛ جایی که قوانین تمدن را آموخت و خود را از زندگی وحشیانه خلاص کرد.

گیلگَمِش پس از نبرد با انکیدو، قدرت و توانایی او را قابل تحسین دانست و با او دوست شد و این دو به بهترین رفقا تبدیل شدند.
در یکی از ماجراها، گیلگَمِش و انکیدو نگهبان جنگل «هومبابا» را کشتند که باعث خشم خدایان شد. همزمان، ایشتار، الهه زیبایی شیفته قدرت گیلگَمِش شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند.
با رد درخواست ازدواج از سوی گیلگَمِش، ایشتار احساس توهین کرد و از پدرش خواست با فرستادن گاو مقدس از او انتقام بگیرد که این گاو نیز توسط گیلگَمِش و انکیدو کشته شد.

پس از کشتن گاو مقدس، ایشتار تصمیم گرفت از گیلگَمِش، که خون خدایان در رگهایش جاری بود، انتقام بگیرد. بنابراین تصمیم گرفت انکیدو دوست گیلگَمِش که مردی عادی بود را بیمار کرده و بکشد.
با مرگ انکیدو، گیلگَمِش بهشدت غمگین شد و تصمیم گرفت تا راز جاودانگی را جستجو کند. بدین منظور، او لباسهای فاخر خود را رها کرد و لباس و پوست فرسوده پوشید و به جستجوی «اوتاناپیشتیم»، مردی جاودان که تنها بازمانده از توفانی سهمگین بود، رهسپار شد.
گیلگَمِش پس از گذراندن سختیهای فراوان با اوتاناپیشتیم ملاقات کرد. او از گیلگَمِش خواست برای رسیدن به جاودانگی هفت شب بیدار بماند.
گیلگَمِش در این امتحان شکست خورد. همسر اوتاناپیشتیم وقتی وضعیت اسفناک پادشاه اوروک را دید، با او همدردی کرد و از گیاهی در اعماق دریا برایش گفت که قادر است پیر را جوان کند.

گیلگَمِش پس از غلبه بر مشکلات فراوان به اعماق دریا رفت و این گیاه منحصر به فرد را پیدا کرد و تصمیم گرفت قبل از استفاده، آن را بر پیرمردی از اهالی اوروک آزمایش کند.
در راه بازگشت، یک مار این گیاه را از گیلگَمِش ربود و پادشاه اوروک راز جاودانگی را از دست داد.
گیلگَمِش با ناامیدی و یاس بسیار به اوروک بازگشت. او هنگامی که به شهر رسید متوجه دیوار بزرگی شد که گرداگرد شهر ساخته بود. او با مشاهده این دیوار متقاعد شد که چنین آثار عظیمی برای ماندگاری نام او در تاریخ کافی است.
در پایان گیلگَمِش مانند هر انسان فناپذیر درگذشت و اوروک درگذشت پادشاه بزرگ خود را با غم بسیار به سوگ نشست.