محفوظ ولد الوالد، معروف به "ابی حفص الموریتانی"، مفتی سابق سازمان القاعده در گفتگو با العربیه پرده از رابطه متوازن ایران و قطر با همه گروههای جهادی و در راس آنها القاعده برداشت و گفت که روابط این دو کشور با رهبران القاعده، گروه مسلح التكفير والهجرة والجماعة لیبی و دیگر گروههای مسلح در راستای تحقق «مصالح سیاسی» انجام شد.
ابی حفص الموریتانی گفت: «ایران برای بیش از یک دلیل در موضوع القاعده حضور داشت. از جمله این دلایل موقعیت جغرافیایی و همسایگی با افغانستان است. قطر نیز حضوری جزئی داشت و کمترین دولت خلیج بود که با طالبان مواجه شد و فکر کنم در زمان جنگ آمریکا، قطر تنها کشوری بود که به افغانستان نیرو اعزام نکرد.»
او افزود: «قطر در قبال جریانهای اسلامی سیاست خاصی داشت و سرسختی کمتری نسبت به دیگر کشورها داشت و این موضوع سبب شد گروهها و سازمانهای مسلح قطر را علیرغم مشارکت در آنچه جنگ علیه تروریسم خوانده میشد، از دیگر کشوری خلیجی مستثنی کنند.»
محفوظ ولد الوالد که مذاکرهکننده مسئول به سرانجام رساندن پرونده پناه دادن به رهبران القاعده و دیگر گروههای مسلح در ایران در خلال جنگ افغانستان و پس از حملات 11 سپتامبر بود، گفت: «ایران هوشمندانه بازی کرد و کاملا دقت میکرد که با گروههای اسلامی برخورد نکند و این سیاست را به خوبی اجرا میکرد و توانست از رویارویی مسلحانه در خاک خودش با این گروهها اجتناب کند. ایران همزمان میخواست که نقطه شروع عملیات نظامی علیه دیگر کشورها نباشد. آنها توانستند به نوعی تشخیص و ثبات در رویارویی با آنچه تروریسم خوانده میشد، داشته باشند. آنها وارد جنگ آمریکا علیه تروریسم نشدند و از این سیاست دستاوردهایی کسب کردند.»
ابی حفص الموریتانی در ادامه توضیح داد: «هنگام ورود عناصر القاعده و خانوادههایشان به ایران، مسئول مذاکرات با ایرانها بودم. من این کار را بر اساس درخواست بزرگان القاعده انجام دادم. در ابتدا رغبتی به این کار نداشتم زیرا که به احتمال زیاد آنها رد میکردند. پیش از آن، آنها از ما رابطه خاصی درخواست کرده بودند و ما رد کرده بودند و در این اوضاع آنها میزبانی از ما را نمیپذیرند. ایرانی از این احساس باخبر شدند و با ما تماس گرفتند و گفتند که شما در اوضاع انسانی [ناگواری] قرار دارید و میتوان اختلافات گذشته را فراموش کرد. مذاکرات من با آنها تنها درباره موضوع القاعده نبود، بلکه با آنها درباره همه گروههای جهادی و اسلامی که در افغانستان حضور داشتند، مذاکره کردم.»
مفتی سابق القاعده افزود: «به طور خلاصه پس از سقوط رژیم طالبان، گروههای جهادی ناچار به ترک افغانستان شدند. ایرانیها را مرا دعوت کردند تا با آنها درباره ورود زنان، کودکان، بیوهها و قربانیان جنگ بینالمللی آمریکا و عبور جنگجویان از اراضی ایران مذاکره کنم. تعداد بسیاری از جوانان که برایشان ممکن بود، به کشورهایشان بازگشتند و گروه دیگری به دلیل نداشتن مدارک و یا داشتن مشکلات امنیتی در کشورهایشان، در ایران ماندند تا اینکه خبر حضور رهبران گروههای جهادی در ایران، به جامعه جهانی درز کرد و پس از آن نهادهای امنیتی این افراد را دستگیر کردند.»
سیاست سپاه پاسداران برای برخورد با خبر حضور رهبران القاعده در تهران این بود که «برخی از عناصر [القاعده] را به کشورهایشان و برخی دیگر را به دولت پاکستان تحویل دهد و عناصر و رهبران با اهمیت که ارزش داشتند را نگاه دارد. ایران تا امروز برخی عناصر و رهبران را که امکان بازگشت به کشورهایشان را ندارند و تحت تعقیب بینالمللی هستند، نگاه داشته است. در واقع ایرانیها به شکل کاملا خوبی سیاستشان را اجرا میکنند. آنها از سوی دیگر خود را در برابر آمریکاییها ایمن کردند و از سوی دیگر در برابر گروههای جهادی.»
او با تمجدید از شکل رفتار رژیم ایران با مجلس شورای سازمان القاعده و بقیه رهبران گروههای افراطی، گفت: «در ابندا آنها ما را به زندان افکندند ولی پس از آن ما را از زندان خارج کردند. به طور خلاصه رفتارشان با ما خوب بود و هیچ توهین مذهبی و غیره علیه ما انجام نمیدادند.»
درباره رابطه مبهمی که ایران و رژیم قطر را با گروههای اسلامگرای مسلح گردهم آورده، ابو حفض الموریتانی گفت: «همه این به معنای وجود رابطه خاصی بین ایران و قطر و گروههای مسلح نیست. همه داستان این است که این دو کشور منافع سیاسی خود را حمایت کردند. آنها شدت عمل کمتری در رویارویی داشتند و در این سیاست به همدیگر نزدیک بودند و فکر میکنم تا حد زیادی موفق شدند، زیرا کشورهای بزرگی بودند که نتوانستند امور را به شکل صحیح ارزیابی کنند و پایشان به جنگ آمریکا باز شد.»
ابو حفص موریتانی که به همراه دیگر رهبران القاعده به مدت 10 سال ساکت تهران بود درباره اینکه چرا گروههای جهادی تندرو پایگاه نظامی العدید در قطر را که نقطه آغاز حملات آمریکا به طالبان و القاعده در عراق و افغانستان بود را نادیده گرفته و از شعار «مشرکان را از جزیره العرب برانید» مستثنی کردند، گفت: «گروههای اسلامی و جهادی قطر را به عنوان دولتی که شریعت اسلامی در آن حاکم است، و یا به عنوان یک الگوی خوب به شمار نمیآورند. براساس معاییر این گروهها، نگاهشان به ایران و ترکیه نیز چنین است و آنها این کشورها را به عنوان کشورهایی میبینند که جنگ با این گروهها را در اولویت قرار ندادهاند، در حالی که کشورهای دیگر وجود دارند که اعلام آمادگی کرده و در دشمنی با این گروهها و هر آنچه اسلامی است از یکدیگر پیشی میگیرند و اینگونه در صدر فهرست دشمنی گروههای اسلامی قرار گرفتند... قطر و ایران توانستند شدت دشمنی با «گروههای جهادی» را از بین ببرند یا حداقل رویارویی با آنها در اولویتهای خود قرار ندادند.»
او درباره چرایی انتخاب قطر از سوی اسامه بن لادن، رهبر القاعده به عنوان مقصد پسرش حمزه بن لادن، که در خاطرات بن لادن نیز آمده، گفت که بن لادن به سیاست قطریها در قبال جنبشهای اسلامی و مسلحانه اطمینان داشت. ابو حفص موریتانی گفت: «شاید شیخ اسامه احساس کرد [قطر] بهترین کشوری است که فرزندانش در آن ساکن شوند. امروزه نیز قطر میزبان تعدادی از فرزندان اسامه بن لادن است. آنها پس از خروج از ایران به مقر اقامت مادرشان در لاذقیه سوریه رفته و از آنجا به دوحه رفته و تابعیت قطری دریافت کردند.»
مفتی سابق القاعده تاکید کرد که آنچه در اسناد آبوت آباد درباره ارتباط خبرنگاران الجزیره آمده صحیح است. او گفت: «شبکه الجزیره برای ما مهمترین شبکه عربی بود که تماشا میکردیم، لذا ضروری بود که خبرنگاران الجزیره آدرسهایی داشته باشند. طبیعی است که جنبشهای اسلامی میکوشیدند پیامهایشان را از طریق کانالهای پرمخاطب به مخاطبان برسانند. از اینجا بود که اسامه بن لادن خواست گفتمان خود را از طریق الجزیره با مخاطبانش در میان بگذارد. از سوی دیگر شبکه الجزیره بیش از هر شبکه دیگری اجازه عرضه گفتمانهای جنبشهای اسلامی را میداد و میکوشید اخبار مربوط به بن لادن را پوشش دهد و اخبار بیشتری از سازمان [القاعده] منتشر کند.»
ابو حفص موریتانی گفت که الجزیره پس از اعمال فشار از سوی آمریکا و بریتانیا «سیاست بیشتری [در این زمینه] در پیش گرفت و تنها به انتشار اخباری اکتفا کرد که براساس معیارها شبکه و سیاستهای هیات تحریریه ارزش خبری داشت.»