ناراحتیهای شبکه الجزیره و شبکهها و وبگاههای قطری و اخوانی برای ناپدید شدن جمال خاشقجی روزنامهنگار، برای شغل روزنامهنگاری و یا آزادی بیان – آنگونه که ادعا میکنند - نیست. آنها نگران سلامت او نیستند و تنها دلیلشان برای پرداخت به خاشقجی، تابعیت سعودی اوست. بدون شک آنها همین کار را میکردند اگر خاشقجی اماراتی، بحرینی و یا مصری میبود، یعنی اهل یکی از کشورهایی که روابط خود با دوحه را قطع کردهاند. نمیتوان تصور کرد اگر خاشقجی اهل یک کشور عربی دیگر و یا خارجی میبود، این پوشش گسترده و کمپینهای سازمان یافته صورت میگرفت.
اگر الجزیره و شبکههای همسویش به میانهروی، توجه به کرامت بشری، آزادی بیان و حفاظت از سلامت انسان معروف بود، میشد از این موضوع گذر کرد و این ادعا را باور کرد اما الجزیره دقیقا برعکس عمل کرد و سطحی نازل و آلوده به خون در پیش گرفت و با تبدیل شدن به سکویی برای همه تندروها و تروریستها که به کشتارها دست زده و آنها را تبلیغ کرده و با لبخند در الجزیره حاضر میشدند، همه قوانین حرفهای و معیارهای اخلاقی را نقض کرد.
الجزیره همچنین به شکل سازمانیافته و برنامهریزی شده ایدئولوژی خشونت را در پیش گرفت و به کعبه غلاة و دعوتکنندگان به خشونت از هر مکان مبدل شد. بعد از آنکه سخنان تکفیریها به محافل مشکوک و گروههای تحت تعقیب محدود بود، در ساعات پربیننده در شبکه الجزیره ظاهر شده و به شکل بیسابقهای گفتمانش تبلیغ شده و به ایدئولوژی خشونتبارشان مشروعیت فکری و اندیشهای گسترده داده شد.
این رسانههای قطری اخوانی بن لادن را به ستاره تلویزیونی تبدیل کرد و همه سخنانش را بدون ویرایش و یا توضیحاتی درباره دعوت خطرناک و کدگذاریها در پیامها و سخنان او پخش کرد و از طریق مجریانی که در زمانی که اعضای بن لادن در حال منفجر کردن ریاض، بغداد و دیگر شهرها بودند، او را شیخ اسامه مینامیدند، با و همزادپنداری کرد. در برنامههای الجزیزه شاهد خشونتبارترین و خونبارترین فتواها، از جمله جواز عملیات انتحاری بر زبان یوسف القرضاوی، مهمان همیشگی این جزیره بودیم؛ مجوزی که به استراتژی مورد علاقه گروههای تروریستی مورد حمایت این رسانهها از القاعده تا النصره تبدیل شد. جبهه النصره از سوی دولت قطر حمایت میشد و رسانههای این کشور النصره را رنگآمیزی و بازپروری مجدد کردند.
پس از دوران دیجیتال و موج سوشیال مدینا شاهد تعداد بسیار زیادی از وبگاههای خبری و پشههای توئیتر و حسابهای فیسبوکی بودیم که نه تنها به ترویج ایدئولوژی خشونت القاعده و اخوان میپردازد، بلکه به افراد و نهادهایی که میخواهند با آن مقابله کنند،حمله کرده و آنها را بدنام میکردند.
بیشترین کاری که دیگر موسسات رسانهای میخواهند بکنند، ارائه روزنامهنگاری حرفهای و مبارزه با این گفتمان خونبار، از طریق گفتمان اعتدالی و مداراگر، به جای خالی کردن صحنه برای این تمساحهای فریبکار است.
میدانیم که این شبکههای بدکار قطری که گفتمان خشونت را ترویج میکنند، خواستههای دوحه و گره اخوان المسلمین که برای بیثبات کردن دولتها و انتشار هرج و مرج و براندازی همپیمان شدهاند را اجرا میکنند تا اخوان المسلمین جایگزین این دولتها شده و دایره نفوذ رژیم قطر که میلیاردها برای دستیابی به این هدف دیوانه صرف میکند، گستردهتر شود. الجزیره و روزنامهنگارانش چیزی جز قطعات ارزان این دستگاه نیستند.
حالا داستان ناپدید شدن روزنامهنگار سعودی، جمال خاشقجی آمده است؛ موضوعی که واقعا ارزش پیگیری رسانهای دارد اما این کمپین سازمانیافتهای مبتنی بر منابع ناموثق و تهیه گزارشهای دروغین و تغییر داستان در عرض چند ساعت از ناپدید شدن به قتل بدون مراجعه به منابع رسمی درباره چنین موضوع حساسی است.
بالطبع الجزیره و دیگر شبکهها آزادند که از نام خاشقجی سوء استفاده کرده، گوشتش را بدرند و از او استفاده سیاسی کنند، نه به دلیل نگرانی درباره شخص او یا شغلش بلکه برای اهداف سیاسی دوحه و تندورهایی که وجدان حرفهای و انسانی آنها تحریک نخواهد شد مگر آنکه فرد ناپدید شده دارای تابعیت خاصی باشد و این وجدان به خواب عمیقی فرو خواهد رفت اگر فرد ناپدید شده قطری، ایرانی و یا از سازمانهای دوست دوحه باشد.
ترجمه: ضیاء ناصر
تمام مقاله هاى منتشر شده تنها بازتاب دهنده نظر نويسنده آن است**